یادداشت‌های آزاد (3)

آزاد

آزاد

5 روز پیش

          بلاخره خوندمش و از لحظه به لحظه اش لذت بردم🫠
نمیدونم چی برای ریویو بخوام بنویسم که حق مطلبو ادا کنه.
چندبار نوشتم و پاک کردم چون هربار بنظرم به یه شخصیت کم لطفی کرده بودم پس کلا از خیرش میگذرم و فقط راجب مجموعه شاهزاده مطرود مینویسم و نه فقط این جلد داستان🫠😅
مجموعه "شاهزاده مطرود" دو فصل داره و هر فصل توی ۲جلد قرار نوشته بشه(طبق چیزی که خود نویسنده اطلاع داده) و این دو جلد(من یک قاتل هستم و مطرودی بی‌نام) فصل اول ماجرا بود که این مدت خوندم. تو تمام این مدت عملا با گروه باد اشنا شدم و دیدم که چطوری از نفرت به سمت اعتماد پیش رفتن...
دیدم که ادریان چطور زیربار فشار حادثه روز طلایی نابود شد و مایلین که هرکاری برا محافظت ازش میکرد. نه میتونستم به ادریان ایرادی بگیرم و نه میتونستم کاملا بهش حق بدم🚶🏻‍♀️
و مایلین... اون قوی و باهوشه اما بی نقص و غیر قابل شکست هم نیست و این چیزی بود که بیشتر از هر چیزی توی شخصیت اصلی ماجرا دوست داشتم👀
خیلی خوب باشه مایلین بی رحم هم بود ولی خوب که چی؟ فوقش همه‌رو گروهی دفن میکرد همین🤷🏻‍♀️

و اخر ماجرا چندتا سوال بی جواب موند که احتمالا خط داستانی فصل دوم مجموعه باشه و الان واقعا موندم که چطور تحمل کنم تا فصل دوم نوشته بشه،مجوز بگیره و چاپ بشه😭😭
 به سندپراد که این ته بدشانسیه😭

پ.ن۱: هوراس کثافت خیلی کراش بود 🤭
پ.ن۲: خداییش کادمن خیلی کیوت بود، نبود؟🤭

        

10

آزاد

آزاد

1403/12/12

دو روز گذش
          دو روز گذشته از نظر روحی خیلی خوب نبودم و ذهنم برا زبان اصلی خوندم همراهیم نمیکردم اما خوشبختانه ابن کتابو داشتم که بشینم پاش... نه ببخشید عملا بخورمش تا تمام بشه 🤭
اگه بخوام از شاهزاده مطرود بگم باید بگم که داستان راجب شاهزاده مایلین گاردلین پسردوم پادشاه هست که برای بدست اوردن قدرت جادویی پدرمادرش اونارو میکشه و به جوونترین قاتل تاریخ کشور سندپراد تبدیل میشه....حالا اون بزرگ شده و میخواد به کسایی که قصد دارن بکشنش اموزش بده چطوری اینکارو کنن🤔
شخصیت مایلین دوست دارم چون در عین حال که خیلی قویه اما بشدت هم احساساتش صادقانه است... در عین حال که داره دشمناشو دفن میکنه بهشون اموزش هم میده که چطوری دفعه دیگه کم دردتر بمیرن!
داستان تو جلد اول عملا وسط ناکجااباد تمام میشه و اینجور نیست که فکرکنید یه پرونده/ماجرا/معما یا هرچی، بخواد تمام بشه و جلد دوم با چیز جدیدی روبرو بشید، نه اصلا بلکه جلد دو دقیقا از ادامه همین شروع میشه(خوشبختانه دو جلدو دارم، سوز به دلتون😈)
از بین روابط شخصیتای توی داستان تا الان برتر رابطه مربوط به سیرا و مایلین بوده که هربار تلاش کرده با یه سم جدید مایلین بکشه
بعدشم هوراس و مایلین که عملا مثل سیاه و سفید مخالف همدیگن😅 اما این هیچی از میزان کراش بودن هوراس کم نکرده(کالسکه آبی عزیزم😂)
طبق معمول هر کتاب ایمجا هم شخصیت رو مخ داریم با این فرق که اینجا به عنوان کشاورزای گروه باد باهاشون روبرو میشیم و چون خیلی احمق و عوضی و رومخ و ... و...و.... دلم نمیخواد چیزی ازشون تو ریویم بنویسم🚶🏻‍♀️
بریم که جلد دو شروع کنیم☺️

پ.ن: کالور داگس هم بنظر خوب کراش میاد باید ببینم تو جلد بعدی چیکار میکنه😏
        

5

آزاد

آزاد

1403/12/7

          خوب بلاخره الکاتراز هم خوندم و باید بگم واقعا دوستش داشتم😁
داستان راجب پسری به اسم الکاتراز هست که داره داستان زندگی خودشو مینویسه و تعریف میکنه که چطور تو روز تولد ۱۳ سالگیش با یه هدیه تولد عجیب غریب زندگیش تغییر کرد
شخصیت خود الکاتراز خیلی جالبه چون دائما بهمون یاداوری میکنه که چرا "قهرمان نیست" و چرا " ادم خوبی نیست"
بابا بزرگ اسمدری هم خیلی دوست داشتنیه و بستیل هم اگه جرات داری دوست نداشته باشین(احتمالا با کیف سنگینش میزنه تو سرتون)
تفاوت تکنولوژی و زندگی توی "سرزمین های سکوت" در مقابل "قاره های آزاد" خیلی جالبن .... گرچه هنوز معتقدم اسانسور از پله پیشرفته‌تره(اخه چطور میشه پله بهتر باشه😬)
جلد اولو توی ۵ ساعت خوندم و الان تا بچه ها همخوانیشو پیش ببرن میتونم هی بهشون بگم 
You have no idea 🤪

پ.ن: سندرسون اینبار توی این کتاب تصمیم گرفته که مخاطب به شیوه‌ای جدید و قانونی زجر بده در حالی که برای این شکنجه شدن پول هم دادیم.... خودتون باید بخونید تا بفهمین چی میگم 🚶🏻‍♀️
پ.ن ۲: قسم میخورم که دقیقا توی یه روز شنبه سندرسون بکشم 😈😂
        

8