یادداشتهای سارا طالبی (2) سارا طالبی 1404/5/1 طاعون آلبر کامو 4.1 103 مثل بازه آن دوازده روز کذا که رفتن به سراغ فیلمها و کتابهای مربوط به جنگ و بقا زیاد شد، یادم هست که در زمانه کووید هم داستانهای مربوط به قرنطینه و بیماریهای واگیردار، زیاد خوانده و نقل میشدند. انگار که در هنر به دنبال یک جواب، تسلی و یا پیشبینی بوده باشیم. طاعون هم یکی از همان کتابها بود. البته در اکثر این کتابها همه گیری یک بیماری جنبه نمادین هم پیدا میکند و جای شگفتی نیست که به فرض فلان شخصیت نماینده یک گروه از جامعه باشد و یا بیماری تماماً جنبۀ جسمانی نداشته باشد. اما تفاوت کامو در این است که چنین فضایی را در خدمت اندیشۀ خودش به کار میگیرد. کامو تلاشی برای سیاهنمایی نمیکند و سعی میکند تا جای ممکن راوی را مشاهدهگر نگه دارد اما جای جای کتاب تلخی زندگی خود را نشان میدهد و جدای از نقش این کتاب در سیر آثار کامو، همین لحظهها، برای مایی که تجربهای مشابه داریم امکان همذاتپنداری را به وجود میآورد. چندین ترجمه را که بررسی کردم، اکثرشان به عنوان مقدمه یادداشتی از مترجم داشتند. نسخه نشر نیلوفر یک زندگینامه و مروری کوتاه بر آثار کامو و نوشتهای از خود او در جواب به یک منتقد درباره کتاب دارد که خواندنش خالی از لطف نخواهد بود. 0 2 سارا طالبی 1404/2/26 آدمی همان است که می خواند رابرت دی یانی 3.5 9 این کتاب برای هر کسی که خوندن براش دغدغه باشه میتونه یک گفتگوی دلچسب باشه. دییانی از تئوریهای خوندن میگه و با مثال، تمرینهایی برای بهتر خوندن بهمون میده. در «آدمی همان است...» از این صحبت میشه که ادبیات قبل از اونکه بخواد آموزنده باشه باید لذتبخش باشه و باید در خوندن لذت رو پیدا کنیم. از این گفته میشه که چطور میشه با یک متن پیوند عمیقی برقرار کرد و این رو چطور میشه توی جستار یا داستانها دید. دو بخش ضمیمه هم درباره این وجود داره که چه تفاوتهایی بین خوندن کتابها در قالب چاپی و الکترونیکی هست و اینکه کتابهای معیار کدومها هستن. ارزش این دو بخش اگر بیشتر از فصول کتاب نباشه کمتر هم نیست؛ این دو بخش هم کاملکننده مطالب قبل از خودشون و هم پر از اطلاعات جالب هستن. البته خوندن این کتاب برای کسی که در شروع مسیر کتابخوانی هست ممکنه چندان گزینه خوبی نباشه؛ چون که شاید یک نگاه بهتر برای انتخابهای بعدیش یا نحوه خوندن اونها باشه اما باز هم باید به این کتاب برگشت یا ممکنه بعضی بخشها رو نتونست کامل درک کرد. برای مثال، در همون فصل اول که از چند شعر مثال زده میشه، کسی که از قبل توشهای داشته باشه حتی اگر با خود شعرها به واسطه ترجمه بودنشون نتونه ارتباطی برقرار کنه، دست کم اسمها براش آشنا هستن یا میتونه بگرده و از بین شعرهای فارسی جایگزینی پیدا بکنه و بتونه با سبکی که نویسنده دربارهش صحبت میکنه به سراغش بره. این امکانی هست که هنوز برای شروعکنندههای این مسیر چندان وجود نداره و شاید برای اونها بهتر باشه تا به جای اینکه به دنبال چطور خوندن باشن، فقط بین جهان کلمات پرسه بزنن و بخونن بخونن و بخونن تا بتونن نقشه راه خودشون رو ترسیم کنن. 2 2