مثل بازه آن دوازده روز کذا که رفتن به سراغ فیلمها و کتابهای مربوط به جنگ و بقا زیاد شد، یادم هست که در زمانه کووید هم داستانهای مربوط به قرنطینه و بیماریهای واگیردار، زیاد خوانده و نقل میشدند. انگار که در هنر به دنبال یک جواب، تسلی و یا پیشبینی بوده باشیم.
طاعون هم یکی از همان کتابها بود.
البته در اکثر این کتابها همه گیری یک بیماری جنبه نمادین هم پیدا میکند و جای شگفتی نیست که به فرض فلان شخصیت نماینده یک گروه از جامعه باشد و یا بیماری تماماً جنبۀ جسمانی نداشته باشد. اما تفاوت کامو در این است که چنین فضایی را در خدمت اندیشۀ خودش به کار میگیرد. کامو تلاشی برای سیاهنمایی نمیکند و سعی میکند تا جای ممکن راوی را مشاهدهگر نگه دارد اما جای جای کتاب تلخی زندگی خود را نشان میدهد و جدای از نقش این کتاب در سیر آثار کامو، همین لحظهها، برای مایی که تجربهای مشابه داریم امکان همذاتپنداری را به وجود میآورد.
چندین ترجمه را که بررسی کردم، اکثرشان به عنوان مقدمه یادداشتی از مترجم داشتند. نسخه نشر نیلوفر یک زندگینامه و مروری کوتاه بر آثار کامو و نوشتهای از خود او در جواب به یک منتقد درباره کتاب دارد که خواندنش خالی از لطف نخواهد بود.