توی یه جمله کوتاه اگر بخوام بگم؛ توصیه نمیکنم.
داستان در مورد پسری عراقی به نام نمیر که توی آمریکا استاد دانشگاه میشه و ادبیات عرب و زبان عربی تدریس میکنه. سفری به عراق داره و با فردی به نام ودود آشنا میشه و دوست میشن و ماجرا کلا در مورد رمانیه که ودود نوشته اما اصلا نمیخواد جایی چاپ بشه.
اوایل کتاب سیر جالبی داشت طی میشد اما اواخر کتاب انگار کاملا منحرف شد. بعضی جاها انگار سعی کرده بود نژاد عرب عراقی رو از ایرانی ها برتر جلوه بده و توی چندتا جمله انگار وقتی به شخصیت اصلی که همون نمیره میگن ایرانی خیلی بهش بر میخوره. پدر شخصیت اصلی شیعه بوده ولی انقدر از پدرش بد گفت که باعث میشه یه پیش زمینه ذهنی خیلی بد از شیعیان در ذهن مخاطب ایجاد بشه. در کل اکثر کتابا قسمتای خوب و بد دارن. این کتابم قسمتایی رو داشت که کاملا درک میکردم. انگار که اون یه تیکه رو منم زندگی کرده بودم. اما قسمتای بد و بی فایدهش به مراتب بیشتر بود. این کتاب هیچ اندرز خاصی نداشت. یک کتاب کاملا بی نتیجه.
منم اگر میدونستم این جوریه نمیخوندم.