بعد از جنگی که به همه ی جنگ ها پایان داد، ظاهرا در پاریس به صلحی دست یافتند که همه ی صلح ها را بر باد داد.
.
.
.
بحران مستمر خاورميانه در روزگار ما شايد هرگز به آن اندازه دامنه دار و ديرپا از كار درنيايد. ولى صورت مسئله همان است: اقوامى گوناگون، پس از فروپاشى نظام امپراتورى كهنى كـه بــدان خو كرده بودند، چگونه بايد گروه بندى هاى تازه اى تشكيل دهند و هـويت هاى سياسى جـديدى براى خود پديد آورند؟ متفقين، در اوايل دهه ی ۱۹۲۰،طرحى براى خاورميانه ى بعد از عثمانى ها انديشيدند. پرسشى كه هنوز پاسخى نگرفته اين است كه آيا خلق هاى منطقه آن را خواهند پذيرفت؟ پس ترتيبات سال ۱۹۲۲ تمامأ و حتى اكثرأ در گذشته نمانده اند و تا امروز در كانون جنگ ها و اختلافات و سياست هاى خاورميانه اى بر جاى مانده اند، مسائلى كه كيجنر و لويد جورج و چرچيل به وجود آوردند اكنون در خيابانهاى ويران بيروت و كنارهاى دجله و فرات و سواحل رود اردن با اسلحه محک می خورند.