یادداشتهای مهدیه حاجیحسینی (1) مهدیه حاجیحسینی 1403/2/31 مردن آرتور شنیتسلر 3.7 17 دستی که سینه را میشکافد و قلبت را بیرون میکشد. مسیر داستان از همون خطوط ابتدایی مشخصه، فلیکس قراره بمیره و با هر صفحه جلو رفتن تو هم همراهش میمیری. من آنا بودم و مرگ معشوقم رو دیدم، من فلیکس بودم و مردم. و تمام مدت به مرگ خودم فکر کردم. روبهروشدن با مرگ بزرگترین ترس بشره و عجیبترین حسی که تا به حال تجربه کردم، مردن دیگری در کنارت تصویری از مرگ خودته و به یادت میآره که نمیخوای بمیری، حتی اگه نخوای زندگی کنی. 0 21