صفحۀ اصلی
گشت‌وگذار

یادداشت‌های نرگس گلیج (2)

نرگس گلیج

نرگس گلیج

1402/12/4

چراغ ها را من خاموش می کنم
چراغ ها را من خاموش می کنم
زویا پیرزاد

3.8

144

          یک با ر پرسیدم  (( چرا دوست دارید    همه چیزتان شبیه هم باشند ؟)) 
قبل از جواب دادن باهم مشورت کردند .آرمینه گفت (( این طوری مثل این که  --))آرسینه جمله را تمام کرد (( مثل ای که هیچ وقت تنها نیستیم .))
حس  کر دم آرمن هم دلش میخواهد برود وپابه پا می شود.مطمین بودم  اگر بگویم بمان می رود .گفتم: تو پیش   بمان چانه بالا داد و همراه دخترها رفت .  
هفته پیش  یکی از پرستارهایارمنی بیمارستاتشرکت نفتکه زیر دست خواهرم کار می کردوآلیس معتقد بود (( زشت تر وبیسوادتر وددهاتی تر ازاین دختر خدا نیافریده )) با پز شکی ارمنی ازدواج کرده بود .
        
1

1

نرگس گلیج

نرگس گلیج

1402/12/2

دلقکی که خنده را فراموش کرده بود!
دلقکی که خنده را فراموش کرده بود!
علی حسین قاسمی

0.0

1

        Jjsjksbbxjhbjjd
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

0