نرگس گلیج
پیشنهاد کاربر برای شما
یادداشتها
باشگاهها
این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.
چالشها
این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.
لیستها
این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.
بریدههای کتاب
این کاربر هنوز بریده کتابی ننوشته است.
فعالیتها
1402/12/11
2
1402/12/4
1
1402/12/10
1
1402/12/4
1
1402/12/4
0
1402/12/4
0
1402/12/2
Jjsjksbbxjhbjjd
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
0
1402/11/30
0
1402/11/30
0
1
1
1
1
1
1
کتاب شب های بی ستاره
بقلم خانم مرضیه نفری در۱۶۵ صفحه درسال ۱۳۹۵بچاپ رسیده است.
داستان دختری بنام ستاره که درشهر قم زندگی میکند .
دوران نوحوانی وبحرانی که اورا در خانواده و اجتماع درگیر مسایلی میکند .او سرخورده وخسته از رفتار پدرتا گیر دادن وغرولنهای مادر جوری که درهر اتفاق مقصر شناخته میشود. او گاهی چنان از خود بیزار میشود واحساس بی ارزشی روحش را آزار میدهد. اوکه قبلابا خاله زهرا درد ودل میکرد.خاله ازدواج کرده، تنهایی او بیشتر میشود. وقتی غمگین میشود. یاد عمه میافتد.چون عمه به حرفهایش گوش میداد و همدلی وهمراهی را بااوتجربه میکرد . از خانم فهیمی کسی که درانبار جهاد به اوتوجه داردو کارها را به دختر هامی سپارد.از کارهایی که ستاره انجام میدهد قدردانی میکند ستاره خوشش میاید و دلگرم میشود .
درشرایط روحی و جسمی خاص نوجوانی عشق به پسری دردلش پیدا میشود. آخر هر ماجرایی دردفتر خاطراتش چیزهایی می نویسدو اینطوری خودرا آرام میکند .گرچه کتاب درباره نوجوان است اما نقش مو ثر اطرافیان در دوره نوجوانی بسیار راهگشااست . بنظرم خواندن این کتابها مثل پیشگیری بهتر از درمان است به حساب می آید .
12
پدر جامانده از پسر
رمانی بقلم خانم مرضیه نفری درسال ۱۳۹۹ بچاپ رسیده است.
داستان پدری است بنام سالار که بیشتر اورا بانام مادرش می شناختند. مادری که درزمان خود شاخص بود ویک قدم از جلوتر از زنان دیگر ، سواد را بدیگران میآموخت. و از بهداشت و واکسن سر درمیآورد.
سالار تنها درگوشه ای جدا از خانواده زندگی میکرد.وقتی که دعوا برسر قلمدان عتیقه با مرد شمیرانی زندان نصیب اوشد. وقلمدان هم نصیب دولت .
مرد خسته و رانده شده از خانه خود شکار رژیم شاه میشود . وهمراه اسماعیل هفت خط تانقش شعبان بی مخ را بازی کنند به نون ونوایی برسند، اوضاع خراب خود را سامان دهند.وسالارداستان ماهم می خواست دنیای سهراب و سرنارا از نو بسازد.دراین پیچ وخم بازی تا چشم باز میکند.ماجرا جور دیگری رقم می خورد .سهراب زخمی را درگوشه اتاقش پنهان کرده جان وروحش درآتش میسوزد وناله های سهراب از گلوله دردستش امان رااز اوبریده. شرایط سختی که آوردن دکتر هم وضعیت را خطر ناک تر میکرد .آذر وسرنا
محمدهادی رمضانزاده یادداشت نوشت.
1402/11/16
23
1402/11/17
1