خواندن این کتاب را هنگامی که غمی عمیق در حال کاویدن روحم بود، شروع کردم. درست تر این است که بگویم مِن شَرِ ماخَلَق به آن "پناه" بردم! و چه دلنشین بود رد قطرات زلال اشک، که همزمان با خواندن غزل ها و رباعی ها، بر صورتم نقش میبست:)
اشعاری که مشخص بود از عمق جان 'سروده' شده اند و هدفشان، بازی با کلمات و اشباع کاذب روح مخاطب نبوده...
دوستش داشتم، دوستش بدارید ^^