یادداشت‌های زی (4)

          خدایا، این کتاب واقعا خوب بود، 
نویسنده واقعا پایان خوبی براش نوشته بود،  یه پایانِ به درد بخور، و این پایان یه احساس رو توی خوننده به وجود میاره که واقعا قابل تفکره، به نظر من ارزش خوندن رو داشت، از اون کتاباییه که بهت یه پایان شاد نمیده اما یه پایانِ قابل تفکر رو بهت جایزه میده، نقطه عطف کتاب به نظر من پایانش بود و به نظرم اگه این کتاب را ندارید سریع برید به نزدیکتر کتابفروشی که امکان داره و بخریدش و در اولین فرصت بخونیدش، بین کتابایی که این اواخر خوندم، این کتاب واقعا برام دوستداشتنی بود و تک جلد بودنش هم در این نظر نقش داره، 
شخصیت سازی و بهبود گوشه گیری شخصیت اصلی یعنی مایلز در طول کتاب، از مهارت نویسنده بود، و باید بدونید آلاسکا از اون شخصیت هاست که فراموشش نمیکنید 
        

          آلینا یه دختر یتیمه که حتی از قدرتش خبر نداره، قدرتی که میتونه به سیاهی که مرتد سیاه سالیانی دور اون رو درست کرده، پایان بِِده. 
او کسیه که میتونه نور رو فرا بخونه، او یه خورشید خوانه
        

          دوستداشتنی و پرماجرا
(نحری حتی از اینکه انقدر مهمه، خبر نداره، او آخرین ناهیده، او یه شفادهنده است) 
این کتاب تو محدوده جغرافیایی ایران و کشور های اطراف اتفاق می افته و سه جلدیه
        

          حالت هزار و یک شب داره
یه نفرین، مرگ های بی دلیل، شاه بچه که دشمن های زیادی داره، شهرزاد که میخواد جلو  اون بچه شاه رو بگیره، ماجراهایی که پیش میاد