یادداشتهای سارا سهرابی (2) سارا سهرابی 1403/10/14 مرگ به وقت بهار مرسه رودوردا 3.4 34 «مرگم خود من بود، قلبم در اسارت رگهایم بود که از پایین و بالا و از دو طرف مرا به بند کشیده بودند. مثل مارهایی بیرحم میرفتند سمت کبدم، سراغ تنفسم، و بعد با قوسی به دو نیم میشدند تا بلکه هرکدام به کاری بیایند. اینها همه زیر استخوانهای قفسهی سینهام بودند.» خیلی دوسش داشتم و با خیلی از تصویرسازیهاش همراه شدم؛ کل مدتی که میخوندمش باهاش زندگی کردم و احساساتم خیلی رقیق بود. 0 5 سارا سهرابی 1403/10/4 زندگی جای دیگری است میلان کوندرا 3.8 14 داستان من رو با زوایا و حفرههای خیلی عمیق درون خودم مواجه کرد. شخصیت یارومیل برام احساسات مختلفی رو تداعی میکنه مثل عصبانیت و در عین حال گاهی دلسوزی. خوندن این رمان برام زمانبر بود چون بار احساسی زیادی داشت و خیلی من رو به فکر فرو میبرد. 0 9