یادداشتهای Niyayesh Zamani (4) Niyayesh Zamani 4 روز پیش مردی به نام اوه فردریک بکمن 4.2 346 وقتی پاتریک آن همه آدم را می بیند که برای خدا حافظی با اوهِ آمده اند ، با آرنج به پهلوی پروانه می زند و لبخندی از سر رضایت روی لب هایش می نشیند . « گندش بزنن، اوهِ از این مراسم متنفر بود، مگه نه ؟» و پروانه می زند زیر خنده . چون اوهِ واقعا از این مراسم متنفر بود . 0 1 Niyayesh Zamani 4 روز پیش لالی بهزاد لطیفیان 3.5 1 دنیا به همین چند سطر رسیده است . اینکه انسان کوچک بماند بهتر است ... به دنیا نیاید بهتر است اصلا این فیلم را به عقب برگردان آنقدر که پالتوی پوست پشت ویترین پلنگی شود که می دود در دشت های دور نه ... عقب تر برگرد بگذار خدا دست هایش را بشوید، در آینه بنگرد شاید تصمیم دیگری گرفت ... 0 1 Niyayesh Zamani 4 روز پیش سهشنبهها با موری میچ آلبوم 4.0 2 وقتی بی هیچ ترس خجالتی به طور مستقیم به مرگ می نگری ، افکار معنوی و شفافی به ذهنت خطور خواهد کرد . 0 0 Niyayesh Zamani 4 روز پیش کتابخانه ارواح ریچارد دنی 3.7 87 مونتی سمت در ها دوید و دستگیره را کشید . اونا تکون نمی خوردن . " درها باز نمی شن ! "امرسون وقتی در بیمارستان بودم این حرف را به من گفت ؛اونو با دست های خودت نابود کن . چرا باید آن شیطان را با دست های خودم نابود کنم ؟ چرا آن قدر خاص بود ؟ حالا یک دفعه به ذهنم رسید ... 0 0