وقتی پاتریک آن همه آدم را می بیند که برای خدا حافظی با اوهِ آمده اند ، با آرنج به پهلوی پروانه می زند و لبخندی از سر رضایت روی لب هایش می نشیند .
« گندش بزنن، اوهِ از این مراسم متنفر بود، مگه نه ؟»
و پروانه می زند زیر خنده . چون اوهِ واقعا از این مراسم متنفر بود .