یادداشت‌های فاطمه علی نژاد (4)

          فوق العاده، فوق العاده و فوق‌العاده...
مثل یک لیوان آب گوارا وقتی عن قریب است که عطش هلاکت کند!
مثل یک نسیم دلنواز وقتی میخواهی از گرما به یک خنکی  دلچسب پناه ببری!
کتاب تمام شد اما دلم میخواهد چندبار دیگر از آغاز بخوانمش. چه حیف که مدت ها در کنج کتابخانه خاک خورد.بی شک سادگی جلد و کوچکی قطع کتاب، در اولین مواجهه،نمایانگر آن حجم از اعجاز کلام در عین سادگی و روانی درونش نبود که شروع به خواندنش را به درازا کشاند. از نگرش حاکم بر کل کتاب لذت بردم؛ نگرشی که اگر از محتوای کتاب به آدم منتقل شود، میتواند سرآغاز دستیابی به زندگی طیبه و آرامش و سکینه در پرتوی خانواده باشد...


        

          کتابی فوق العاده، با ذکر دقیق جزئیات اتفاقات ۷۲ ساعت قبل از شهادت حاج قاسم عزیز به روایت افراد مختلف...
با چینش درست و عالی  اتفاقات ، نوشتاری روان و جذاب و یکدست...در یک‌کلام؛ کتابی که قلب و روح انسان را به بازی میگیرد...و حاج قاسمی که حتی روایت مسلک و روش مجاهدتشش هم بعد از شهادت الگو و نشانیست برای  رسیدن به سعادت حقیقی
هنیئا لکم هذه الشهاده ایها المجاهدین فی سبیل الله🥺یا لیتنا کنا معکم و نفوز معکم...

        

          راجع به او، همان زمان ها که تیتر اخبار پر بود از خبر ترورش کم و بیش شنیده بودم...
اما کنجکاوی برای خواندن از آقامجید قصه از ۸ آذر امسال شروع شد آن هم زمانی که زیرنویس یک ویدئوی چنددقیقه ای توجهم را جلب کرد:« آخرین صوتی که شهید شهریاری قبل از شهادتش میشنید!»
کتاب حاضر که به روایت همسر ایشان نوشته شده، درعین موجز بودن، شیوا و روان بود،شاید بتوان گفت اوج و فرودهای خاص این زندگی، شخصیت جالب دکتر و روایت دقیق همسر باایمان ایشان از جمله عوامل دخیل در جذابیت داستان به شمار می رفت. هرچند شاید برای کشف ابعاد مختلف شخصیت دکتر شهریاری، دانستن از زوایای دید همکاران، دوستان و خانواده ی ایشان هم تکمیل کننده تر باشد
ودر پایان؛
اومرگ را کشت را نوشیدم درحالی که پر از درس زندگی بود... و افتخار میکنم به استادی که علم و معنویت را توامان توشه ی آبادانی ایرانی ساخت و شهادت اجر مجاهدت ها و نیک خویی های او بود.