یادداشت محدثه

محدثه

محدثه

1403/4/21

زمین سوخته
        زمین سوخته اولین اثری است که من از احمدمحمود خواندم. تعریف قلم محمود را زیاد شنیده بودم اما صادقانه شگفت‌زده‌ام نکرد.

داستان با معرفی خانواده‌ی راوی شروع شد. همان اول داستان دسته‌دسته شخصیت‌ها وارد شدند، شخصیت‌ اولی را نشناخته‌ایم که بعدی معرفی می‌شود و الی آخر. یادم آمد من هم داستانی نوشته بودم که شخصیت‌ها را به‌یکباره وارد داستان کرده‌ بودم، فرق داستان من با احمد محمود در دو مورد بود، کل شخصیت‌های من که سوار یک ماشین شدند چهارتا بود، اما احمد محمود بیشتر. و دومی که مهم‌تر است من یک نویسنده‌ی تازه‌کار بودم‌ اما محمود نه. 
با این‌حال یک نویسنده‌ی‌ بزرگ هم می‌تواند از این مدل اشتباه‌ها داشته باشد، اما تعداد بالای شخصیت‌های رمان بخاطر توصیفات تکراری و چندباره‌ی محمود کم‌کم شناخته می‌شوند و آخر داستان بدون فکر کردن شخصیت‌ها را با تمام ویژگی‌هایشان به یاد می‌آوریم. 
توصیفات محمود جزئی‌ و دقیق هستند، اگر یک‌بار به خوزستان سفر کرده باشیم به خوبی می‌توانیم فضا را تصور کنیم، اما این ویژگی خوب هم مثل توصیف شخصیت‌ها زیاد تکرار شده و من نمی‌دانم این می‌تواند ویژگی خوبی باشد یا نه.

راوی گمنام و ناشناس که اسمش را، سنش‌را و حتی شغلش را نمی‌دانیم اذیت‌کننده‌ترین عنصر داستان بود. تا اواخر فصل دو این بی‌هویتی راوی برایم آزاردهنده بود، اما در دل اتفاقات کم‌کم راوی برایم کمرنگ شد و موقعیت‌ها جان گرفتند. 
اما باز آخر داستان دوست داشتم راوی را بشناسم، اینکه راوی چه هویتی دارد با چه دوربینی اتفاقات را می‌بیند و چه قضاوتی دارد.
‌
‌
فارغ از تکنیک اما من این کتاب را دوست داشتم. احمدمحمد این کتاب را تقدیم به برادر شهیدش، محمد کرده‌ است. فکر می‌کنم شاید راوی این داستان خود احمدمحمود است. این‌کتاب آذر ماه سال شصت نوشته شده است، یک‌سال و چندماه بعد از آغاز جنگ. و من تصور می‌کنم احمدمحمود از داغ برادر شهیدش نشسته روی صندلی و بلایی را که جنگ بر سر شهر و خانواده‌اش آورده توصیف کرده‌است، او حتی احساسات خودش را هم فاکتور گرفته‌است و آدم‌های دیگر شهر را دیده. از آدم‌هایی می‌گوید که زندگی خود را رها نکرده‌اند اما جنگ آن‌ها را با خودش بالا می‌برد و پایین می‌کشد. آدم‌هایی که سال‌ها دوست بودند و یک‌باره دشمن می‌شوند یا آدم‌هایی که دور بودند و دل‌هاشان به هم‌نزدیک می‌شود. 

شاید این رمان یک اثر ضدجنگ به حساب بیاید اما من فکر می‌کنم ما گاهی نیاز داریم که اثر مخرب جنگ را ببینیم، و باور کنیم هرچقدر مقاومت ما ارزشمند است اما جنگ روی آزاردهنده‌ای دارد که سال‌ها زخمش می‌تواند تازه و دردناک بماند.


      
2

1

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.