یادداشت محمّد صالحی بابادی

        این کتاب، داستانی ادبی دربارۀ حکومت محمّدرضا پهلوی است، از دورۀ ولیعهدی، تا پس از انقلاب و زمان مرگ وی. در غالبِ کتاب، لحن دوم شخص مفرد به کار گرفته شده که در کتاب‌های ادبی، کمتر دیده می‌شود و چندان رایج نیست و این کتاب، از معدود کتاب‌هایی است که چنین زاویۀ دیدی را انتخاب کرده. به نظر می‌رسد از نظر تاریخی، نویسنده مطالعه‌هایی داشته؛ امّا فکر نمی‌کنم مطالعات حقیر در حدّی باشد که بتوانم همۀ آن را تأیید کنم یا از جایی، نقد کنم.
در بعضی از جاهای کتاب، از الفاظ رکیک استفاده شده که آن را مناسب نمی‌دانم، هرچند که کسی شاید بگوید استفاده از آن (در زبان محمّدرضا پهلوی و امثال او) نیاز است تا باطن آنان نشان داده شود. به یاد دارم که در یادداشتی که برای کتاب «ناطور دشت» نگاشتم نیز تذکّر داده بودم که استفاده از این الفاظ را مناسب نمی‌دانم.
در بخشی از کتاب، روایتی از خانواده‌ای انقلابی دیده می‌شود و ماجرای به دنیا آمدن بچه‌ای در زمان رضاخان و ممنوعیّت حجاب، که به نظرم درج آن در کتاب، لازم نبود و متوجّه نشدم که فلسفۀ درج آن در کتاب، چه بوده و چنین به نظرم آمد که اگر حذف می‌شد، ضرری به کتاب و روایت وارد نمی‌شد، بلکه شاید به یکدست شدن کتاب از جهت روایت خانوادۀ پهلوی، بیشتر کمک می‌کرد.
      
44

8

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.