یادداشت ری را
1404/3/1
یادداشتی بر رمان «شازده احتجاب» داستان با توصیف زمان و مکان آغاز می شود. خواننده از هم آن آغاز داستان به زمان قاجار در منزلی اعیانی و بزرگ پرت می شود و فضای سرد و بیروح نمور عصر قاجاریه را می بیند. فضایی پر از فساد و ظلم که دل هر انسانی را به درد میآورد. فضا سازی در این داستان بسیار عالی است، طوری که فضای آن زمان عیناً جلوی چشمان مخاطب تصور می شود. خواننده در دل به نبوغ نویسنده آفرین میگوید. نمونهای از فضا سازی نویسنده رمان؛ ``بوی نا اتاق را پر کرده بود، قالی زیر پایش بود، تمام تنهٔ شازده تنها گوشهای از آن صندلی اجدادی را پر میکرد و شازده صلابت و سنگینی صندلی را زیر تنهاش حس میکرد. آواز جیرجیرکها نخی بی انتها بود؛ کلافی سردرگم که در پهنه شب امتداد داشت؛ شاید لای علفهای هرز باشند...`` این توصیفها از زبان دانای کل فضا سازی و زمینهچینی است برای ورود به تک گویی درونی. نویسنده با استفاده از تکنیک سیال ذهن زندگی سه نسل از حکام قاجار را روایت میکند. آخرین نسل قاجار فردی تحقیر شده و قمار باز است. شخصیتهای داستان با هنرمندی توصیف و پرداخت شدند و خواننده به خوبی آنها را میشناسد و حتی از بعضی از آنها متنفر می شود؛ مخصوصاً شخصیت مستبد و زورگوی پدربزرگ. رمان فضایی سیاه و پر از ظلم را پیش چشم خواننده مجسم میکند که این خود نوعی دل زدگی از رمان به وجود می آورد و گاهی خواننده را پس می زند. شباهتی که بین نام دو شخصیت در این داستان وجود دارد (فخری و فخرالنسا) ظاهرا تعمدی است. به نظر میرسد نویسنده به طور ضمنی قصد دارد تلاش شازده احتجاب برای شبیه شدن فخری به فخرالنسا را به ذهن متبادر نماید. از نقاط قوت داستان صحنهپردازیها و توصیفات زیباست. دربعضی از قسمتهای داستان از زبان دو یا سه نفر بیان شده است و در این موارد نویسنده، دیدگاهها و شخصیت افراد را به خوبی به مخاطب القا میکند. به نظر میرسد نویسنده در داستان قضاوت و داوری دارد و تلاش خاصی برای منفور کردن بعضی از شخصیتها دارد. نویسنده در یادداشتهایی در قالب کتاب «همراه با شازده احتجاب» به قلم خودش عنوان کرده است. در آن نکاتی را راجع به نحوهی نگارش کتاب، نظر افراد مختلف درمورد آن، و ... نکاتی را جمعآوری کرده است. ایده اولیه و پیرنگ داستان، یک آدمی است که نشسته و سرفه میکند و خاطراتی یادش میآید و دست آخر آن شب باید میمُرد. و برای پُر کردن ماجرا، تحقیقات گستردهای در مورد قاجار انجام میدهد. مطالعه نسخ خطی، گفتههای نوادههای قاجاری، ... او در مورد مقصود اصلی خود در داستان میگوید: مسأله اصلی برای من مسخ آدم ها بود. یعنی یک آدمی را، فخری را، مسخ کنیم بشود فخرالنساء یا فخرالنساء را بگذاریم در محدودهی زندان خانواده و ارتباطش را با کُل جهان قطع کنیم و ببینیم ذره ذره چه اتفاقی برایش میافتد. در این داستان شازده میخواهد تکلیف خود را با گذشتگان معلوم کند. به این ساختار غالب اجتماعی کله قندی حمله کند. و برای این هدف باید نثر خاصی باشد که به فضا بخورد. او متأثر از سبک «خشم و هیاهو» در پی ابداع یک جریان سیال ذهن منحصر به خودش، شروع میکند به نوشتن خوابها. چون نسبت به «خشم و هیاهو» انتقاداتی دارد و دوست نداشت که آن را الگوی خودش قرار بدهد. در این کتاب جهان بینی و نگاه گلشیری را باید درنظر داشته باشیم و انتظار دیگری نمیشود داشت. ولی در عین حال فضا سازی را به بهترین نحو انجام داده است. فضای نم، پوسیدگی، اضمحلال و فروریختن کاملا خوب تصویر شده بود. گلشیری دوتا دشمن داشته که عداوت او در این کتاب کاملا مشهود است: قاجار آخوندها که آخوندها را امتداد حکومت قاجار میدید. حتی امکان این وجود دارد که خط گرفته و سفارشی این کار را انجام داده، به جهت تخریب قاجار و مخصوصا روی موضوع فساد جنسی تاکید داشته است. بطور طبیعی، هر دولتی که سقوط میکند یک موج تخریبی پشت سر آن شکل میگیرد. درمورد نگارش کتاب، میتوان گفت شخصیت پردازی و فضاسازی خیلی خوب انجام شده است. اما بخاطر سبک خاص آن، کمی گنگ و پیچیده به نظر میرسد. این موضوع برای مخاطب دافعه ایجاد میکند. درمورد انتخاب سبک، در جو آن دوره سیال ذهن روال بوده و خیلی باکلاسی محسوب میشد. اگر این کتاب با این فرم آشفته و درهمپیچیده خودش مشهور شده بخاطر جریان فکری رایج و شهرت نویسنده در آن زمان بوده است. این درحالی است که اگر گلشیری این کتاب را با قلم صاف خودش مینوشت ماجرا خیلی جذاب تر و واضح تر میشد. چون او تبحر خاصی در تصویر سازی، شخصیت پردازی و فضاسازی در داستان دارد. در این کتاب هم شواهدش دیده میشود. همین طور داستان «معصوم اول» او، که فیلمنامه ی آن را هم خودش نوشته، خیلی قوی است. شازده احتجاب به چند مدل مختلف زمینه و مبنای نمایش های تئاتر شده است: رختشورخانه ی شاه شازده احتجاب بیوههای غمگین سالار جنگ در دهههای ۴۰، ۵۰ و حتی ۶۰ ادبیاتی که برآمده از حلقهی گلشیری بود، بر پایه تمسخر قاجار بنا شد. عقبه فکری چنین جریانی، بقرنج نشان دادن زمان گذشته برای اینکه پهلوی منجی دیده شود. این موضوع یک جریان فکری است، یک جریان ادبی است، که خیلی بهش دامن زده شده، حتی تا الان. نمونه ی آن را در فیلم ها و داستان ها میبینیم. مثل «جیران».
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.