یادداشت لقمان علیزاده سرشت

در این. کت
        در این. کتاب جورج اورول همان جورج اورولی بود که میشناختم
اورول در قالب هفت مقاله، به دغدغه های همیشگی اش پرداخته، از خودش شروع کرده و با دو دوتا چهارتا تکلیف هزینه های سیگار کشیدن و کتاب خواندنش را مشخص کرده، از سیاسی بودن نویسنده و نویسندگی مخصوصا نثر گفته، مثل همیشه ناخونکی به مسئله توتالیتاریسم و کومونیست زده و مثل همان چیزی که قبلا توی 1984و قلعه حیوانات دیدیم  توتالیتاریسم رو به سخره گرفته و در مورد کومونیست هشدار داده (بعدها به نظرم تمام نقدهای اورول درباره این موضوعات ثابت شد)، از ضعف نظام آموزشی سخن گفته و با نبش قبر از دوران دانش آموزی خودش روایتی کاملا روشن از نظام آموزشی آن روزهای اروپا علل خصوص انگلیس تحویل میدهد، درکل برای من که کمابیش آشنا با نوشته های اورول هستم، چیز جدیدی در این کتاب از او ندیدم اما فرصتی بود برای مرور اندیشه ی جذاب اورول، اورول در این کتاب همان اورولِ رنج دیده و سختی کشیدهٔ آس و پاس در لندن و پاریس بود، همان نویسنده ای که بدون ترس و عبا فقر را به روایت میکشد و از زندگی فقیرانهٔ خودش برای تزریق دقیق منظورش به مخاطب بهره میبرد
      
331

23

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.