یادداشت فاطمه فاطمی مفرد
1402/4/6
تاریخ قراره دگرگون بشه. نتیجه انقلاب عوض بشه واز همون اول بری تو شوک! "شوک، شک میآفریند." قراره به زمین و زمان شک کنی. از شک بترس اما باید شک کنی... این کتاب از وقتی که به دستم رسید برام حس خوب بود؛ حس خوبی که متاثر از نوشتهی برادرم روی صفحه اولش بود. نوشتهای که نگرانی رو از تک تک کلماتش حس میکردم. نگرانی که شاید منشاش اتفاقا و بحثایی بود که از شهریور ۱۴۰۱ شروع شد. اون موقع بود که شروع کردم به شک کردن، شک کردن به خودم، به عقیدههام، به همه چیز.... هنوزم انگار تو شَکّم. به خصوص با خوندن این کتاب. همش دارم با خودم دوتا قسمت از کتاب رو تکرار میکنم: "اگر انقلاب پیروز میشد، چه تضمینی بود که همین انسانهای کوچک با مغزهای آفت زده راه انقلاب را کج نکنند؟" "اگر جمهوری اسلامی چنان که فکر میکردیم مبتنی بر چیرگی اکثریت تاسیس میشد، آیا بعد از سالیانی امکان چربیدن رذالت بر فضیلت پیش نمیآمد؟ آیا فرض آشکارگی و حتی چیرگی خصلتهای شنیع پنهان فرض بیپایهای است؟" واقعا چه تضمینی وجود داره که انقلاب از مسیر امام خارج نشده باشه؟ اگه خارج شده باشه چی؟ اون موقع تکلیفمون چیه؟ چه جوری قراره از دست این انسانهای کوچک با مغزهای آفتزده نجات پیدا کنیم؟ به چه قیمتی؟ با یه انقلاب دیگه؟ دلم میخواد خوندنش رو به همه توصیه کنم اما صادقانه بخوام بگم اگه منم دیدگاه کاملا متفاوتی با نویسنده داشتم شاید به نظرم یه کتاب مسخره میومد که فقط وقتمو با خوندش تلف کرده بودم. اما حتی اگه قرار نیس بخونیش شک کن، به خودت، به عقیدههات، به همه چیز...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.