یادداشت روشنا
1403/3/12
3.8
1
انگار همهی موضوعاتی که این مدت دارم در موردشون میخونم از فرهنگ انگلیسی گرفته تا ساختار طبقاتی اجتماع رو ریختن رو هم و این نمایشنامه ساخته شده :-((・_・;) داستانِ کتاب درباره چیه؟ " یه جور آزمایش اجتماعیه با یه فرض قدیمی و اشتباه که چون ما همه به چشم خدا برابر هستیم، پس باید به چشم مخلوقات هم برابر باشیم." نمایشنامه خوبیه و کل کتاب، اتفاقات دو روز رو روایت میکنه. این ساختارِ طبقاتی انگلیسیها و آداب رفتاریشون هم خیلی جالبه D: بعد از خوندن سفرنامه "آسمان لندن زیاده میبارد" تا حدی با فرهنگِ انگلیسی آشنا شدم و خوندن این نمایشنامه که تقریباً در دوران افول این فرهنگ روایت میشه، خیلی جالب بود. هرچند قرار بود کتاب در این مورد باشه که "و چون [این آزمایش اجتماعی] هیچ وقت جواب نمیده و نخواهد داد، باعث میشه این آرمانگراها دیگه زور نزنن که بیمحابا به سمت آرمانشهر حرکت کنن. [آرمانشهری که] نوعی انتزاع ذهنیه که از نظر معنوی بهداشتیه... یه جایی که همه قربونصدقه هم میرن و هیچکس سر میز کس دیگهای پیشخدمتی نمیکنه." ولی به نظرم با وجود موقعیتهای خیلی عالیای که به تصویر کشید تا نشون بده چنین چیزی ممکن نیست؛ دلیل اصلیِ جدا شدن نایجل و میرندا، خود میرندا بود نه موقعیت اجتماعی پایینش. البته شاید هم نویسنده میخواسته همین رو بگه که طبقات پایین جامعه آدمهایی رو شکل میده که در طبقه بالا مرسوم و پسندیده نیست. 🤷🏻 از ساختار داستانی کتاب خیلی لذت بردم ولی نتیجهگیری نهاییش چندان به مذاقم خوش نیومد ):) به هر حال جمله صفحه آخر کتاب قابل فکره: به سلامتیِ فروپاشی مفتضحانه و نهایی محالترین رویایی که مزاحم افکار احمقانه آدمها شده: عدالت اجتماعی!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.