یادداشت فراموش شدهای از گرین گیبلز :)
فراموش شدهای از گرین گیبلز :)
1404/2/16
من معمولا یادداشت بلند بالایی برای یک کتاب نمی نویسم و سعی میکنم همون در حد چند کلمه منظورم رو برسونم امااااااا واقعا هیچ کلمه ای برای بیان نظرم راجب این کتاب سی و پنج فصله پیدا نکردم کتاب نوشته خانوم سوزان هریسون هست (من نمی دونستم نویسنده زنه ) شروع کتاب با نشون دادن زندگی یه زوج اغاز میشه که بیست ساله باهمن ولی دختره فاز روانشناسی برداشته و نذاشته ازدواجشون ثبت بشه (که اخرای کتاب به شدت پشیمونه از این بابت ) وقتی کتاب رو شروع کردم به نظرم معمولی بود و راجب بهش خنثی بودم که با گذشته چند فصل نظرم تغییر کرد،خیلی خلاصه بگم به هرچی که من بهش باور دارم در تضاد بود و به همین دلیل ادامه دادم که ببینم این نوع تفکر که خیلیا امروزه بهش میگن روشن فکری و اپن ماین(درست نوشتم) بودن چجوریاس. بپردازیم به شخصیت ها در ابتدا شخصیت اصلی زن(جودی) روانشناس بود و واقعاااااا رو مخم بود هر کوفتی که توی داستان اتفاق می افتاد رو ربط میداد به مسائل روانشناختی شریک زندگیش با یکی دیگه ریخته رو هم =اشکال نداره نیاز داشته حتما پیش میاد (تکرار شده به اندازه بیست بار در طول کتاب) شخصیت اصلی مرد(تاد) لاشی،بی وجدان،مزخرف و .... فک کن طرف داره از یکی دیگه بچه دار میشه (دختر دوست صمیمیش )ولی فکر و ذکرش پیش دوست دختر سابقشه یا مثلا همزمان هم داشت ازدواج میکرد هم بچه دار میشد هم از دوست دخترسابقش(شریک زندگیش )جدا میشد و همچنان چشماش دنبال اندام منشیش بود کتاب فاقذ هرگونه هیجانی بود به نظرم اگه قصد خوندنش رو دارین نخونین مگه اینکه مثل من بخواین خودتون رو اذیت کنین
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.