یادداشت سامان
5 روز پیش
یکی از نتایج خوب این جنایت( قتل ایوانف) نوشتن رمان شیاطین توسط داستایفسکی است. ماریو بارگاس یوسا 1 رمان شیاطین داستایفسکی الهام گرفته از یک واقعه تاریخی اواخر دهه شصت میلادی در روسیه است که طی آن دانشجویی به نام ایوانف توسط هم گروهی هایی سیاسی خودش به شکل فجیعی به قتل میرسه و داستایفسکی نمیتونه بی تفاوت بمونه و این اتفاق رو درونمایه اصلی نگارش این رمان قرار میده تا به وسیلهی نگارش این داستان، کنه ضمیر گروهک های انقلابی آن زمان روسیه رو آشکار کنه و نقدی علیه شیوه و مسلک و مرام فکریشون داشته باشه. 2 شکل رمان به صورت گفت و گو میان شخصیتهاست، در خلال این گفت و گوها و بگو مگوها و جدلهای زیادی که رخ میده که بعضا خالی از عنصر طنز هم نیست ما شخصیتهای داستان رو میشناسیم و داستان هم روند خودش رو طی میکنه. در این داستان خبری از توصیفات فراوان مکان و لباس شخصیتها نیست و به جای ان داستایفسکی به درون شخصیت های خودش پرداخته و حالات و فکرهای درونی اونها رو توصیف میکنه. خواندن کتاب برای من مثل بالا رفتن از یک مسیر سربالایی بود. سخت بود.اذیت کننده گاهی ولی با تجهیزاتی مثل صبر و حوصله و دل دادن به داستان و صد البته فضای مرموزی که داستایفسکی در جهان این داستان خلق کرده بود این مسیر طی شد تا داستان به انتها برسه و پایان شکوهمندی هم داشت. 3 به نظر من بحث قتل ایوانف که در داستان ما اون با عنوان شاتوف میشناسیم و چگونگی قتل اون نکته اصلی نیست بلکه چرایی وقوع این اتفاق با تاکید و تمرکز بر گروه های سیاسی فعال آن زمان به ویژه گروهک چند نفره ای که قتل رو مرتکب شدند مساله اصلی است. در سطح کلانتر مساله اصلی داستایفسکی در این رمان هم مساله مطرح شده در جنایت و مکافاته. پرسش اینه آیا برای رسیدن به یک هدف والا مجاز به جنایت هستیم؟داستایفسکی با خلق شخصیتهای ماندگار و فراموش نشدنیای مثل ستاوروگین و شاتوف و کیریلوف و پیوتر ستپانویچی که الاحق و الانصاف برازنده شیطان بود! از عقاید سیاسی گروهی حرف میزند که درسته به فکر اعتلای وطن هستند اما به خاطر تفکرات مخرب و ایدئولوژی زیان بارشون نه تنها به هدف مورد نظر نمیرسند بلکه خودشون و دیگران رو غرق در این تفکرات و جهان فکریشون میکنند. پیوتر ستپانویچ که علنا نیهیلیست بود طراح و فتنه انگیز بسیاری از اتفاقات شوم داستان بود که با حماقت و تعصب کورکورانه و همراهی سایرین منجر به نتایج شوم و غمانگیزی شد. 4جهان خلق شده توسط داستایفسکی در کتاب به شکلی بود که من مخاطب مدام انتظار رخ دادن یک اتفاق رو میکشیدم. این انتظار هم میل به خواندن و ادامه دادن داستان رو در من ایجاد و تقویت میکرد و هم باعث میشد از برخی قسمتهای بعضا خسته کننده ماجرا، سوخت کافی برای عبور داشته باشم.مرموز بودن فضای ایجاد شده به این قضیه کمک شایانی میکرد. 5 چند نفر از دوستان اینجا گفتند و من هم برای تاکید بیشتر بگم در نسخه انتشارات نیلوفر به ترجمه سروش حبیبی یکی از فصلهای مهم کتاب به صورت ضمیمه و در انتهای داستان آمده. این فصل که اتفاقا مهم و خواندنی است رو سر جای اصلی خودش یعنی صفحه 576 و بعد از بخش « ایوان تسارویچ» بخونید تا سیر اتفاقات داستان بهتر درک بشه. این حرکت مسخره از جانب نشر نیلوفر هیچ توجیهی نداره و شما اگر روزی قصد خواندن این کتاب رو داشتید، این نکته رو مد نظر داشته باشید.... نکته مثبتی هم اینجا بگم، یک داستان حدود 970 صفحه ای که در انتهای اون یک نقد مفید حدودا 50 صفحه ای اومده.برسد به دست حمیدرضا آتش بر آبی که چند برابر حجم داستانها نقد و بررسی به اثر اضافه میکنه و با این قیمتهای فضایی باعث گران شدن بیش از پیش کتابها میشه. 6 به عنوان خواننده مبتدی و معمولی ادبیات فکر میکنم و مطمئنم نکات زیادی از کتاب رو درک نکردم و یا به چشمم نیومد که باید در بازخوانی بعدی اثر با توجه بیشتری کتاب رو بخونم. از آثار مهم داستایفسکی فقط برادران کارامازوف مونده که اگر عمری باشه بهار 1404 میخونمش و از پاییز همان سال به بازخوانی آثار مهمش با کمک کتابهایی که در نقد و بررسی آثار داستایفسکی منتشر شده میپردازم.
(0/1000)
نظرات
4 روز پیش
در خوانش کتاب های سنگین با خودم میگم ای کاش صبر میکردم و کمی بعد تر به سراغش میرفتم ولی کجکاوی و اشتیاق اجازه نمیده 😁.
1
1
سامان
4 روز پیش
0