یادداشت ریحانهفلاح
1403/2/29
برخی از داستانها و فیلمهایی که در این چند وقت نوشته میشوند و ساخته میشنود، همگی روایتگر معضلات اجتماعی هستد. ویولون زن روی پل هم از موضوع مستثنا نبود. این کتاب روایت سفری از ظلمت به نور بود. داستان خسرو باباخانیای معتاد، که طی اتفاقاتی با دکتر میرلوحی آشنا میشود و شروع میکند به گفتن سفر خود، از ظلمت به نور. خواندن این کتاب واقعا پر دردسر و طولانی بود. با اینکه سعی میکردم همهجا کتاب را با خودم ببرم، ولی واقعا وقت خواندن نبود. وقتی معلم علوم فرجهای میداد تا ذهنمان اندکی از قلب انسان خالی شود، وقتی در مطب دکتر منتظر نوبت بودم و... این کتاب را میخواندم ولی تمام نمیشد. موضوع خیلی خوبی داشت. ( من حس میکنم داستان کاملا واقعی و شرح حال خود نویسنده در سالهای هفتاد تا نود و نه باشد. ) شاهد حاشیه پردازی خوبی بودیم که واقعا عالی بود. اینکه گاهگاهی نویسنده، داستان را_به خصوص در اواخر کتاب_ انگیزشیوار هم میکرد، دوست داشتی بود. اینگونه نه یک داستان خشک بود، نه یک کتاب انگیزشی کلیشهای. اما از مشکلات کتاب اول اینکه چقدر غلط نگارشی داشت. جاگذاری نادرست ویرگول و نقطه خیلی آزار دهنده بود. و دوم اینکه گاهی اوقات بعضی از بخشها زیادی کشش داده شده بود. میتوانست خیلی زود تر بخش یا فصلها را تمام کند. پایان خیلی خوبی داشت. حکایت همه را از اول تا آخر گفته بود و هیچ شبههای به جا نگذاشته بود. فقط کاش جور دیگهای تمام میشد تا یکهو بعد از تمام شدن، توی ذوقمان نزد. :)
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.