یادداشت آرش میراحمدیان
1403/3/10
همونطور که یه جایی از رمان میگه «نویسنده باید عمل نوشتن را به رخ نوشته بکشد.» واقعاً هم براهنی این کار رو کرده. رمان آسونی نیست و اگه بخوای ازش لذت ببری باید باهاش سر و کله بزنی و درگیر بشی. فکر کنم هر کاری که بلد بوده رو توی این کتاب ریخته. جدا از خود داستان و صحنههای درخشانی که داره (مثل اونجایی که شریفی پنیک میکنه و ترکی حرف میزنه، و اون بخش فوقالعادهای که با آزاده خانم میرن توی بیابون تا عکس بگیرن)، بلد بودن تکنیکهای ادبی رو هم به رخ نوشته میکشه. این رمان هم متافیکشن داره هم چندزبانی، و هم پست مدرنیه که داره داد میزنه اینو از همون اول و میخواد ضد رمان هم باشه. اولش که کتاب رو شروع کردم یه کم خورد تو ذوقم. انتظار نثر و لحنی خفنتر از روزگار دوزخی رو داشتم، اما باید صبر داشت موقع خوندن این کار. هرچی جلوتر میره بیشتر شگفتزده میکنه آدم رو.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.