یادداشت m a h s a
1402/9/9
۸-۹ آذر ۱۴۰۲ | کتاب سیوششم. یه نمایشنامهی خارقالعاده👏🏿👏🏿 نمایشنامههای دورنمات و کلا ترجمههای حمید سمندریان به لیست مطالعهم اضافه شدن. من قبل از این نمایشنامه دوتا جنایی ضعیف از دورنمات خونده بودم و پروندهاش برای همیشه بسته شده بود تا اینکه تو گودریدز دیدم یه نفر پیشنهاد داده نمایشنامههای دورنمات تو یه لِول دیگهن. دوس داشتم امتحان کنم تا شاید قبلیارو بشوره ببره. و بعله! موفقیتآمیز بود. از این نمایشنامهها که آدم رو به وجد میارن و درگیر میکنن. البته من از نمایشنامه چندان خوشم نمیاد و ترجیحم اینه داستان کوتاه بخونم. اما اتفاقا هر نکتهای که نویسنده راجع به جزئیات صحنه و شخصیتها اضافه میکرد بیشتر بهم میچسبید و به دارک و ابزورد بودن ماجرا میافزود. نمیدونم چقدر توضیح بدم از داستان تا هم اسپویل نشه و هم ترغیبتون بکنه برین سراغش. اما ماجرا دربارهی رویارویی فقر و عدالت و انسانیته. دربارهی یه شهر فقیر و ورشکستهست که روزی بانوی میلیاردر و خیّری که از اهالی قدیمی اون شهر هست به همراه خدم و حشم و البته یک تابوت واردش میشه و میگه حاضره یک میلیارد به مردم شهرش کمک کنه، فقط به یک شرط؛ مردم باید مرتکب یک «قتل عادلانه» بشن!! آیا مردم حاضر میشن بهخاطر پول جان یک انسان رو بگیرن؟ آیا این قتل، واقعا عادلانهست؟ چیزی که برام جالب بود اینه که تو این داستان ما شخصیتهای سیاه و سفید نداریم. همه خاکسترین. جای جلاد و قربانی مدام عوض میشه و خیلی راحت نمیشه از پیام داستان عبور کرد. دورنمات علیرغم ضعفش تو داستانهای کارآگاهی، نمایشنامه جونداری نوشته.
(0/1000)
نظرات
1402/9/9
رفت تو لیست طویل نمایشنامههایی که باید بخوانم. از دورنمات هم چیزی نخوندم تاحالا.
3
0
1402/9/9
با اینکه مرد بالشی خیلی خوب بود، ولی جالب نیست یجا کامنت بذارم، مردم یاد مرد بالشی بیافتن. 😂 @Oceanofunreads
0
1402/9/9
1