یادداشت معصومه فراهانی معصومه فراهانی 1404/1/3 ۷ صبح بود مادربزرگ و نوه داشتند دل میدادند و قلوه میگرفتند برادرم دیشب این کتاب را زیردستیاش کرده بود از روی اپن برداشتم و یک نفس خواندمش زیبا و خلاقانه بود نیمی از شعرهایش را دوست داشتم آخریها را بیشتر. 188 0 16 (0/1000) نظراتتاکنون نظری ثبت نشده است.