یادداشت معصومه سعادت
1402/1/18
4.2
27
امرنس عزیز، دلم برات تنگ میشه. فکر میکنم اگه من هم آدمی بودم توی زندگی تو، نه تنها قدرت رو نمیدوستم، که حتی ازت یه خورده هم لجم میگرفت و بدم میاومد، اما بشر! تو چقدر ناز بودی... باهات بد کردن، کم پیش میاد که صلاحی که ما برای خودمون در نظر داریم با صلاحی که دیگران برای ما در نظر دارن یکی باشه، و همین موضوع باعث شد تو چند ماه سخت رو بگذرونی. ماگدیوشا! شما رو هم دوست داشتم، متاسفم که این همه دیر شناختمت. چقدر تو توانمند بودی زن! لذت بردم. کم دیده بودم کسی خودش رو اینقدر قضاوت کنه که تو میکردی، چقدر به تراپی احتیاج داشتی، چقدر دلم میخواست پیشت میبودم و کمکت میکردم...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.