یادداشت سعید بیگی
15 ساعت پیش
نثر کتاب خوب، روان و خواندنی است و از حدود صفحۀ صد به بعد؛ واژگان اضافه و اشتباهات تایپی بارها دیده میشود. به نظر میرسد که در ویراستاری متن از حدود صفحۀ صد به بعد، کمتر دقت شده است. داستان از جایی آغاز میشود که راوی یعنی پاتروکلوس که یک شاهزاده است، از زندگی خود و پدر سختگیر و مادر شیرینعقل و کندذهنش میگوید و از اینکه پدر، او و مادرش را دوست ندارد و به زحمت آنها را تحمل میکند. سپس به ماجرای خواستگاری هلن، دختر تیندارئوس اشاره میکند و اینکه پدرش با یک جام طلای قیمتی و گرانبها، از طرف او که تنها 9 سال دارد و در اصل برای خودش که سالمند است، خواستگاری میکند و در نهایت پاتروکلوس چون دیگر خواستگاران، متعهد میشود که از همسری که هلن بر میگزیند، حمایت کند... . همانگونه که مترجم گفته؛ داستان را بر اساس ایلیاد و ادیسۀ هومر نوشته و رویینتنی آشیل و ضربه به پاشنهاش را ذکر نکرده، چون در ایلیاد این مطلب نیست و بعدها به قصه افزوده شده است و لذا آشیل با تیری که پاریس با هدایت آپولو به قلبش میزند، کشته میشود. این کتاب در واقع زندگینامۀ آشیل از ابتدا تا انتها، یعنی زمان مرگ او است که از زبان یکی از نزدیکترین افراد به او که از نُهسالگی تا پایان عمر همراه او بوده، بیان شده است. به نظرم این کتاب بیشتر برای حمایت از روابط نامناسب آشیل و همراهش نوشته شده و منظور خاص و جدی دیگری نداشته باشد و برای عادی نشاندادن این ماجراها در نظر خواننده، کوشیده است تا فضایی رمانتیک و احساسی به وجود بیاورد و خواننده را با خود و با قهرمان داستان و کارهایش همراه کند. این مطلب را در یادداشتهایی که خوانندگان محترم در بارۀ کتاب نوشتهاند، میتوان دید و پذیرفت. زیرا هیچ ماجرای خاص یا تفاوتی در طول داستان دیده نمیشود که تازگی داشته یا به روشی خاص بیان شده باشد. ما داستان زندگی آشیل و دیگر قهرمانان را در نمایشنامههای دیگری دیده و خواندهایم و با آنها آشناییم، اما با توجه به موارد بالا، گویا کارکرد اصلی این نمایشنامه به احتمال زیاد همان نکتهای باشد که بیان کردیم. ظاهرا نویسنده در این کتاب میخواهد بگوید؛ هر چند خدایان که تتیس نمایندۀ آنان است، با این ارتباطات نامناسب آشیل و پاتروکلوس موافق نیستند، اما پس از مرگ آنها، بالاخره به این امر راضی شدهاند و به نوعی مجوز این کار را صادر نمودهاند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.