یادداشت سپیده اسکندری

        
زنبق دره یک رمان رمانتیک و قابل تامل قرن نوزده فرانسه است که الهام بخش مارسل پروست و مارسل شوآب بوده. وقتی این شاهکار رو می‌خوندم از نثر روانکاوانه و پر از جزییات و توصیفات شاعرانه بالزاک لذت بردم. گاهی عمیقأ به واکاوی درون شخصیت‌ها می‌پرداخت و گاه به گفتگوها رنگ و بوی فلسفه می‌داد. رمانی با تحلیل روانکاوانه هر آنچه تروماها می‌تواند بر روان انسان و سرنوشت و انتخاب‌هایش تاثیرگذار باشد. دو شخصیت اصلی فلیکس و هانریت بخوبی پرداخته شده بودند و جز این از بالزاک انتظار نمی‌رفت و بعد از خواندن چهارمین کتاب از این نویسنده ترغیب شدم تمام آثار این نویسنده بزرگ بااین قدرت قلم فوق‌العاده رو بخونم. در این داستان ما با انواع عشق رودرو می‌شویم: عشق افلاطونی و عشق شهوانی و.... اما باز هم بالزاک زیرکانه با نشان دادن تقدس و وفاداری زن روستایی نسبت به زنان درباری و اشراف به نقد جامعه بورژوازی فرانسه پرداخته همان‌طور که در چرم ساغری به این امر پرداخته بود. ما در این رمان زیبا با کشمکش انسان بین احساس و عقل بسیار روبرو می‌شویم و نقش سرکوب‌های دوران کودکی را در انتخاب شیوه و راه زندگی هم بی‌تاثیر نیست. جملات این کتاب و هر کدام از نامه‌ها به تنهایی می‌تونه یک تحلیل روانکاوانه از درون آدمی باشه و راهنمایی برای خواننده و مخاطبی که بااین دردها آشناست و همذات پنداری می‌کند. محدودیت اخلاقی که بالزاک به آن اشاره کرد، در نهایت موجب شکنجه روحی انسان می‌شود و اینجاست که باز به نسبی بودن اخلاقیات باید باور داشت. اطناب کلام در بعضی قسمت‌ها دیده می‌شد که خالی از لطف نبود و خواننده را آزار نمی‌داد. زنبق نماد پاکی و فروتنی و فداکاری است و هانریت که از سوی فلیکس زنبق دره خوانده می‌شد قربانی این اخلاقیات شد. دره هم نماد محدودیت و سکوت است و به شایستگی این نام برای این کتاب انتخاب شده چون در عشق افلاطونی ما با محدودیت مواجهیم. از کتابهایی که چند سال بعد بازهم می‌خوانم 🌟🌟🌟🌟🌟

      
6

2

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.