یادداشت آویسا
2 روز پیش
وقتی کتاب رو شروع کردم، به این فکر کردم که شاید دیر شده برای خوندنش چون اول، چیز خاصی جز یک روایت ترسناک کودکانه ندیدم توش... همچنان که داستان پیش میرفت به جملههای عجیبی برخوردم که برای کتابی با این رده سنی، جالب به نظر میومد... و داستانی که عجیبتر و ترسناکتر میشد و احتمالا اگر منِ ۱۱-۱۲ ساله میخوندش، حسابی روی روانش تاثیر میذاشت... سعی میکردم به این فکر کنم که اگه توی اون سن و با دغدغههای اون زمانم میخوندمش، چقدر برام وحشتناکتر بود جوری که دارن شان به صراحت از مسائلی مثل مرگ و تاثیرش روی اطرافیان حرف میزنه... به احتمال زیاد مثل مجموعهی بچههای بدشانس ادامهش میدم اما مثل اون، نتونست راهی اونقدر عمیق به قلبم باز کنه...
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.