یادداشت فاطمه رجائی

کتاب را هم
        کتاب را همین چند دقیقه پیش تمام کرده‌ام.
برای اینکه سودای نوشتن یادداشت از سرم نیفتد شروع کردم به نوشتن.

دومین کتابی است که از رضا امیرخانی می‌خوانم؛ البته باید بگویم، گوش کردم.
کتاب اول، «منِ او» بود.
الان که یادداشت «نیم دانگ پیونگ یانگ»را می‌نویسم کتاب کاغذی آن را از کتابخانه برداشته‌ام و یادداشت‌هایی که برادرم در کتاب نوشته است را می‌خوانم.

پیش‌تر کتاب «هزاران فرسنگ تا آزادی» را خوانده‌ام که روایت فرار دختری از کشورش، کره شمالی، است. 
روایت کتاب مربوط به دهه ۹۰ میلادی است پس در مقایسه با کتاب امیرخانی که مربوط به سال ۹۷ شمسی است، قدیمی محسوب می‌شود. 
«هزاران فرسنگ تا آزادی» حالتی اغراق‌گونه داشت و فقط بخش ابتدایی کتاب در کره شمالی روایت می‌شد. ادامه کتاب روایت فرار دختر، خواهر و مادرش و دردسرهایشان در چین، مغولستان و ورود به کره جنوبی بود.
کتاب اطلاعات خوبی درمورد کره شمالی در اختیار مخاطبش قرار نمی‌داد چون بیشتر شاهد تصورات نویسنده، همان دختر فراری، هستید؛ انسانی که تصور می‌کردم جهان پشت سرش کره شمالی و پیش رویش کره جنوبی و آمریکا بوده است، انسانی که هنوز هم نمی‌داند در دنیا چه خبر است و تصوری از آزادی، سیاست، امپریالیسم، دیکتاتوری ندارد.

ولی کتاب امیرخانی را می‌توانستم بپذیرم و به حقیقت مشاهدات تکیه کنم. پایبندی ملت را به عقیده جوچه درک کنم و به نگاهی خیلی خیلی اجمالی از کره شمالی برسم.
هنوز هم در نظرم کره شمالی همان زندانی که بود، هست ولی درهایی دارد؛ برخلاف تصوری که کتاب قبلی در ذهنم القا می‌کرد.
انسان کره شمالی در نظرم، انسانی‌ست که چرخ دنده‌های کوچکی را می‌چرخاند تا فرصت پرسشگری و تفکر نداشته باشد؛ شده با کندن چمن‌ها با دست به جای ماشین چمن زن یا خراب کردن ساختمان چند طبقه با کلنگ.

این درمورد روایت از ملت و ظاهر کره شمالی بود.
امیرخانی در خلال نوشته‌هایش و شوخی‌ با همسفرانش، تحلیل‌های زیادی گنجانده که تقریبا ته همه‌شان می‌رسد به اینکه کره شمالی تحریم است و تحریم هم سبب تک صدایی.
که طبق دلایل زیادی با این حرف موافق نیستم. در این شرایط حمله اسرائیل و پیش از این مذاکراتی که نصفه ماند و بدعهدی‌هایی که دیده‌ایم، نمی‌توانم دیدگاه امیرخانی را درمورد تحریم‌ و تاثیراتش بپذیرم و فکر کنم وقتی نظامی آن قدر بی چشم و روست که موشک بر سر بچه‌های سرزمینم می‌ریزد و باقی کشورهای خاورمیانه برایش تجهیزات پزشکی(؟!) می‌فرستند قرار است با زبان فرهنگ و دین و... صحبت کنیم و مشکلات حل شود.

عکس: بازدید از بیمارستان در سفر دوم

سی و یکم خرداد ۱۴۰۴/ اولین یادداشت تابستان
      
233

13

(0/1000)

نظرات

به نظرم اینکه امیرخانی در سفرنامه‌هایش به قول شما یه ایده داره، تقریبا بی‌نظیره. هرچقدر هم با اون ایده محالف باشم، از این غنای متن لذت می‌برم.
برای من به‌یاد ماندنی‌ترین صحنه کتاب، اونجایی بود که هم‌سفران رو با زنگ خوردن گوشی‌ش سر کار گذاشت! 
1

1

آره از این لحاظ کتاب خواندنیه.
همه صحنه های جام جهانی ۲۰۱۸ و بازی ایران و مراکش برام تکرار شد، خیلی خوب بود.✨ 

1