یادداشت فاطمه کاردانی
1402/5/31
همه چیز از دیدن یک عکس شروع شد. یکی از دوستان عکس سیاه و سفید از مردی را در گروه منتشر کرد که لباس مردمان سالهای ۱۲۷۰ شمسی را به تن داشت.مرد کمر یک قلیان را محکم گرفته و به جنوب غربی عکس چشم دوخته بود. بعد از آن اطلاعات و عکسهای دیگری از مردِ داخل تصویر در گروه بالا آمد.اسمش ادوارد براون بود و اهل انگلیس و علاقه مند به ایران.آنقدر که یکسالی را در ایران مقیم میشود و کتابی هم با چنین عنوانی از او در بازار کتاب موجود است.ظاهرا ایرانی ها هم او را دوست میداشته اند و به همین دلیل یکی از خیابانهای تهران اسم و فامیلش را یدک میکشد. آن دوست عزیز تصمیم داشت تا دیگر دوستان را در یک روز گرم تابستان دور هم جمع کند و در خیابانی که به اسم این ایراندوست است چرخ بدهد. طبیعتا من هم دوست داشتم که در آن روز گرم تابستان همراه دیگر عزیزان باشم اما نشد. اما ادوارد بروان چیزی بود که به نظرم آشنا میآمد.وقتی در گوگل برای اطلاعات بیشتر در مورد ادوارد براون جستجو میکردم فراخور نام آن مرد، تصویر کتاب قرمز رنگی هم به چشمم خورد که برایم آشناتر بود.نیرویی غیر ارادی مرا به سمت کتابخانهام سوق داد و بعد از چند ثانیه کتاب قرمز رنگ را از بین کتابهایی که کمتر بهشان توجه دارم بیرون کشیدم. خودش بود. یادم آمد که چند سال پیش زهرا خواهرم قبل از اینکه چندتا از کتابهایش را به کتابخانه اهدا کند این کتاب راه به من داده بود و گفته بود به یکبار خواندنش میارزد. اما من چون احساس "روغن ریخته را نذر امامزاده میکنند" بهم دست داده بود آنرا گذاشته بودم جایی که اگر یک روزی از روزهای خدا بی کتاب شدم آنرا بخوانم.حالا ادوارد براون خیلی بیخبر مرا خوانده بود. دیدم حالا که شرایط برای همراهی کردن با آن گروه دوست داشتنی برای قدم زدن در خیابان ادوارد براون فراهم نشده خوب است کتابی را بخوانم که اسم آن مرد را دارد و لابد موقعیتهایی را در همان خیابان توصیف میکند. کتاب را شروع کردم و در کل واقعا به یکبار خواندنش میارزید. کتاب در مورد کتابفروشیست در خیابان ادوارد براون.کتابفروشی که ذهن خلاقی دارد و موقعیتهای پیش آمده را با خیالات خود درهم آمیخته و در اکثر مواقع آن موقعیت تو را به خنده وا میدارد.به اینکه فرم و تکنيک دارد یا نه کاری ندارم اما سیر کتاب با محوریت خیابان ادوارد براون به خوبی جلو میرود و همچون براون که یکسال در ایران بوده، کتابفروش هم یکسال در خیابان ادوارد بروان ما را با خود همراه میکند.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.