یادداشت سلمان نظافت یزدی

        ذهنِ شگفت‌انگیز آنالی
«برای ورود به این صفحه، تخیل و حس شوخ‌طبعی خود را فعال کنید.» این جمله‌ای است که نویسنده «لمسِ میمون» بالای صفحه اینستاگرامش نوشته است، گرچه احتمالا بیشتر دنبال‌کننده‌های آنالی اکبری پیش از خواندن این جمله هم فهمیده‌اند که تخیل و فانتزی مهم‌ترین چیز برای اوست. خود نویسنده، 10 سال پیش، در مصاحبه‌ای گفته است: «برای من، مرز بین خیال و واقعیت خیلی کم‌رنگ است، آن‌قدر کم‌رنگ که گاهی نمی‌توانم درست تشخیص بدهم چیزی که الان اتفاق افتاد واقعی بود یا خیالی. این جهانی است که هر روز در آن زندگی می‌کنم.» اگر اتفاق‌های همین پاندمی اخیر را که پشت‌سر گذاشتیم مرور کنیم، ایمان ما هم به تخیل بیشتر می‌شود.»
«لمس میمون»، مجموعه‌داستان تازه آنالی اکبری، دست خواننده‌اش را می‌گیرد و او را به جهانی فانتزی می‌برد که نویسنده به کمک تخیل دوباره خلق کرده است. اما این تخیل قرار نیست که ما را به قصر پریان و رؤیاهای خوش‌آب‌ورنگ برساند؛ این تخیل ما را گاهی به کالِ جنی و زنی دیوانه و نفرین‌شده می‌رساند، گاه به جهانی که همه آدم‌ها -مثل آدم‌های قصه «ساعت برنارد»- در آن سر جایشان خشکشان می‌زند، و گاه به کاناپه‌ای که یک جسد چاق روی آن جا خوش کرده است و یا خانه‌ای نفرین‌شده که آدم‌های داخلش به شکل‌های عجیبی می‌میرند.
یازده قصه «لمس میمون» جهان‌های ناآرامی دارد: عشق‌های شکست‌خورده، ازدواج‌های رهاشده یا فرزندانی که از پدر عبور کرده‌اند. در بیشتر آن‌ها، تنها چیزی که رنگ‌وبوی آرامش و حسی خوب دارد گذشته است و نوعی حسرت برای کودکی یا روزگار خوش ازدست‌رفته. خانه، مرگ و زن از عناصر تکرارشونده در بیشتر این داستان‌ها هستند، داستان‌هایی که نویسنده آن را لابه‌لای خاطرات دیگران و خودش بازیابی کرده است و آن‌ها را به قصه‌هایی بدل کرده که گاه آن‌قدر ناآرام‌اند که می‎‌خواهیم زود تمام شوند.
«لمس میمون» تماشای جهان یا اتفاقات از زاویه‌دید آنالی اکبری با روکش تخیل است. اگر با «ئی.تی.» اسپیلبرگ و «ادوارد دست‌قیچی» تیم برتون همدل و همراه بوده‌اید، «لمس میمون» یک گزینه خوب برای خواندن است.
      
287

15

(0/1000)

نظرات

چرا دو و نیم ستاره؟
اثر از جهت فنی ضعیفه؟
1

0

نه اشتباه شستی بود. 

0