یادداشت فصل کتاب

بابا رجب
        کتاب رو از سال ۱۴۰۰ تهیه کرده بودم الحمدلله که امسال توفیق پیداکرم همراه با گروه همخوانی مطالعه‌ش کنم.
کتاب بابارجب روایت زندگی جانباز شهید رجب محمدزاده از زبان همسرشون خانوم طوبی زرندی است.
روایت بابا رجب روایت یکی از معدود جانبازان جنگ تحمیلی است که از ناحیه فک و صورت مجروح شدند، مجروحیتی که با تمامی مجروحیت ها متفاوت است.. علاوه بر سخت شدن تنفس، صحبت کردن و غذا خوردن تمامی چهره و صورت هم آسیب دیده و زندگی پر از چالشی برای جانباز و اطرافیانش رقم می خورد.
کتاب ساده، روان و خودمانی بود که بسیار به دل نشست.. کتاب تلخی و شیرینی رو با هم داشت که بنظرم دلنشین بودن کتاب به این ویژگیش برمی گرده.
توصیفات کتاب بسیار خوب به‌جا و قابل لمس بود.
شرایط سخت زندگی یک جانباز به خوبی نشان داده‌شد و همچنین همراهی همسرشون که واقعاً دیدنی بود، محکم بودن یک بانو، یک مادر.. خیلی زیبا بود.
نکته‌ای که در کتاب خیلی دوست داشتم.. پررنگ بودن امید در زندگی این زوج و پرورش و تربیت شش گل صالح...اَحسنت به این تفکر قابل تقدیر.
«از روی ظاهر قضاوت کردن اصلا چیز خوبی نیست» جمله‌ای است که همه ما می‌دانیم اما عمل به آن سخت است.. بابا رجب آزمون عملی این جمله است که نه تنها یک بار بلکه بارها در مقابل این آزمون قرار می گیرد و چه سخت آزمونی...خوش به سعادت بابارجب که سربلند این آزمون بود اما این اتفاق تلنگری جدی به تمام مخاطبین کتاب است که هیچ‌گاه از روی ظاهر قضاوت نکنند.
فراز و فرود های زندگی بابارجب خیلی خیلی زیاد بود و حقیقتا خیلی از جاها خجالت کشیدم از بی‌صبری و کم حوصلگی خودم...ان شاالله که بتونیم ذره‌ای به این عزیزان شبیه بشیم.
کتاب رو به جوانان، تازه عروس و داماد ها به شدت توصیه می کنم👌🏻
طراحی جلد کتاب بسیارعالی بود.. یادآور بابا رجب بود نوشتن اسم کتاب با فونت شکسته و تصویر گلدان شمعدانی آسیب دیده که با استفاده از چفیه سعی شده گلدان حفظ شود تا از گل درون گلدان مراقبت شود.
و از امروز مشتاق روزی هستم که به مشهد برم و سرمزار بابا رجب حاضر شوم.
      
5

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.