یادداشت فهیمه . مؤذن
1403/2/12
3.5
12
نسبت به باغ آلبالو ، این نمایشنامه رو بیشتر دوست داشتم ، شخصیت پردازی خوبی داشت و تم زمینه ا ی داستان هم کاملا مشخص و قابل فهم بود ، با ورود یک شخصیت به داستان دیدگاه فلسفی هم وارد نمایشنامه شد و زیباترش کرد . داستان سه خواهر که با وجود تفاوت در شخصیت ها و سبک زندگی اما تقریبا زندگی ای شبیه هم داشتند و دنبال عشق بودند تا زندگی بهتری داشته باشند ، خواه عشق به مکان و کار باشد ، خواه عشق به یک انسان 😊😊😊 نمایشنامه روابط پیچیده ای رو در بین شخصیت ها به تصویر کشیده بود که حتی بعضا با عشق شروع شده بودند اما به خیانت خاتمه یافتند _رابطه ی برادر خانواده با دختری که دوستش داشت_ یا ازدواجی که با جنبه ی عقلی😊😊 و بدون عشق صورت گرفته بود و به روزمرگی و زندگی ای سراسر کسالت تبدیل شده بود و باز هم به عشقی پنهانی منجر شد . دیدگاه های فلسفی از راجع به زندگی وجود داشت که ماه هیچوقت خوشبخت نخواهیم بود و فقط به دنبال سعادت میگردیم و زنده ایم در واقع زندگی نمیکنیم و در جایی دیگر بیان میشد که سعادت و خوشبختی فقط برای آیندگان است اما پس از گذشت سال ها از آیت نمایشنامه انسان ها هنوز هن به دنبال خوشبختی هستند و آن را در آینده جستجو میکنند 😔😔😔 در این نمایشنامه هم چخوف ریز اشاره ای به شکاف بین نظام سرمایه داری و حذب کارگر کرده بود ، مقوله ای که انسان ها سال هاست هنوز با آن سرگرم اند و مخالفت دارند . و نگاه دختر کوچک خانواده را داشتیم که عقیده به کار کردن و کار کردن و رسیدن به خوشبختی داشت ، علیرغم جایگاه خانوادگی ای که داشتند اما به طرز متفاوتی تربیت و بزرگ شده بودند و این یکی دیگر از جذابیت های نمایشنامه بود . فکر نمیکردم به قلم چخوف علاقه مند بشم اما باز هم باید بیشتر ازش بخونم در ژانرهای دیگر مثل رمان و داستان کوتاه تا بتونم بهتر درکش کنم .
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.