یادداشت بابک قائدنیا

        کتاب فوقالعاده، نفوس مرده،  از نیکولای واسیلیویچ گوگول و ترجمه خوب کاظم انصاری از نشر فرهنگ معاصر. با خواندن این کتاب به این باور رسیدم که گوگول را به درستی نویسنده پیشرو در ادبیات انتقادی روسیه می‌دانند که نویسندگان بزرگی چون داستایفسکی، تورگنیف، و تولستوی از او تأثیر پذیرفتند. او قصد داشت به تقلید از کمدی الهی دانته، سه‌گانه‌ جهنم (نفوس مرده)، برزخ و بهشت را بنویسید، ولی شوربختانه تنها به نوشتن‌ بخش نخست، نائل شد و دلیل این عدم اتمام جلد نخست و دو جلد دیگر نامشخص بوده و  تراژیک‌ترین فصل‌ زندگی ادبی او محسوب‌می‌شود.
گفته شده که او تحت تأثیر یک کشیش ارتدوکس به نام پدر ماتوی کونستانتینوفسکی قرار گرفت که به شدت بر زهد و دوری از دنیای مادی تأکید داشت. گوگول که قصد داشت ادامه‌ نفوس مرده را بنویسد تا آن را به یک سه‌گانه‌ اخلاقی- مذهبی تبدیل کند، درگیر این وسواس شد که اثرش باید پاک و آموزنده و عاری از هجو و طنز تلخ باشد و همین امر باعث شد نتواند مانند گذشته بنویسد؛ زیرا طنز و نقادی، جوهره‌ سبک او بود.
او در سال‌های پایانی عمر دچار افسردگی شدید شد و نسبت به نوشته‌های خود دچار تردید شده بود و در سال ۱۸۵۲، مدتی پس از پایان نسخه‌ دوم نفوس مرده، نسخه‌ کامل شده دست‌نویس جلد دوم را آتش زد و نابود کرد.
او چند روز پس از  یک دوره روزه‌‌داری سخت و پرهیز کامل از خوردن و آشامیدن، بر اثر ضعف  شدید درگذشت.
حتی فصل آخر کتاب فاقد شماره است و مشخص است که نویسنده مواردی را در ذهن داشته که باید قبل از فصل پايانی به رشته تحریر درمی‌آورده است. گفته شده پس از موفقیت جلد نخست او تحت فشار بوده که جلد دوم با وسواس ببشتری بنویسد و قرار بوده که شخصیت اصلی داستان، چیچیکوف، در جلد دوم، دچار تحول اخلاقی شود، اما گوگول نمی‌توانست این تحول را به‌گونه‌ای درخور و باورپذیر  به نمایش بگذارد.

      
178

19

(0/1000)

نظرات

چقدر دردناک و غم انگیز...
من قلم گوگول رو خیلی دوست داشتم در کتابهایی که ازش خوندم...البته نفوس مردگان رو هنوز نخوندم

1