یادداشت کتابفام
9 ساعت پیش
104 صفحه در ۲ ساعت و ۳۰ دقیقه. در این رمان هم باز داستان تقابل انسان کلاسیک را با طبیعت میخوانیم؛ شاهد این هستیم که چگونه تجاوز همیشگی دنیای بیرون، جنگل، بیابان، گیاهان و جانوران آن را تهدید میکند. به دلایلی نادرست، مردم دعوت شدند تا در جنگل مستقر شوند و جوامع کوچکی را با وعدهی ثروت ایجاد کنند. در سرتاسر جهان، در ازای چیزی که سرمایهداران بهعنوان «توسعه» نامیدهاند، سطح بیشتری از جنگلهای بارانی بکر با خاک یکسان شد. و تعریف آنها از توسعه بهایی داشته همانند نابودی حیات وحش، چیزی که ما دوست داریم آن را "خسارت جانبی" بنامیم و هزینهای ناچیز برای "آینده"مان. داستان در یک روستای کوچک بهنام «ال ایدیلیو» در اکوادور جریان دارد، جایی که «آنتیونیو خوزه بولیوار» سالها پیش بههمراه همسرش و با وعدهی زمینی و ابزاری برای کشت، بدان نقل مکان میکند، وعدهای که محقق نمیشود و پس از مرگ همسرش، «آنتیونیو خوزه بولیوار» را جز تنهایی نصیب دیگری باقی نمیماند. «لوئیس سپولوِدا» در این رمان درخشان کوتاه، عشق را در دستهبندیها و فرمهای گوناگونی ردیف میکند و در مقابل یکدیگر قرار میدهد که خواننده را به شیوههای متفاوت تحت تأثیر قرار میدهند، مثل عشق به پول. اما هستند آنان که با خلوص بیشتری به مادر طبیعت احترام میگذارند مانند قبایلی که کماکان در جنگلهای استوایی با رسوم و سنتهای قدیمیشان زندگی میکنند؛ قبایلی که «آنتیونیو خوزه بولیوار» پس از مرگ همسرش به یکی از آنان میپیوندند و راه و رسومشان را میآموزد و درک میکند. «پیرمردی که داستانهای عاشقانه میخواند» داستان تعقیب و گریز پلنگ مادهایست که پس از کشتن تولههایش توسط توریستهای سفیدپوست به انتقامجویی از مردم محلی افتاده. و به قول «لوئیس سپولوِدا»: "شکارچیان شکار میکنند تا بر ترسی غلبه کنند که آنها را به جنون میرساند و دل و رودهشان را میپوساند". و آنچه بین خطوط این داستان همچون جریان رودی که چون صدایش را همیشه میشنوی، دیگر صدایش را نمیشنوی جریان دارد، عشق «آنتیونیو خوزه بولیوار» به خواندن داستانهای عاشقانهاست، آن هم از نوع پرمحنتشان که سواد نداشتهاش باعث میشود هر جمله را با تأنی بیشتر و صدای بلندتر، دوباره و دوباره بخواند. فرمی از عشق که پس از همه فراز و فرودهای داستان، «آنتیونیو خوزه بولیوار» به آن تعلق دارد و به آن بازمیگردد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.