یادداشت مریم قاروبی

        با بچه‌ها کتاب رو خوندیم و یه سر رفتیم آبودان،عامو!
توی اروند رود قایق‌سواری کردیم و یخ در بهشت خوردیم
عینک رِیبن و لباس برزیل رو پوشیدم و رفتیم استادیوم
اونجا فلافل و سمبوسه و کوکاکولا خوردیم اونقدر تند بود که چشمامون پر از اشک شد و از مماغمون آب راه افتاد😪🤧
بعد کارآگاه حین پیدا کردن دزد شمشیرِ رئیس عشیره ضعف کرد و همگی یه لیوان شربت ویمتو زدیم به بدن😋
آخرشم بعد از پیدا کردن دزد یه قهوه عربی مهمون رئیس عشیره خوردیم و مشغول تماشای رقص شمشیر عرب‌ها شدیم☺️ جاتون خالی 

      
63

7

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.