یادداشت dream.m
6 روز پیش
آغاز نفرت پراکنی ایده های داستانی هرچقدر هم که خوب باشن، اما اگر خوب نوشته نشن به چه دردی میخورن؟ بنظر من مادراپور ازون کتاب های اورریتده که خوب نوشته نشده و لحظات زودگذر فلسفیدن و جامعه شناسی ش قربانی روده درازی نویسنده شدن؛ به طوری که اگر این در نهایت به صورت یک داستان کوتاه نوشته شده بود، احتمالا جاهایی ازش خوشم میومد. (چیزی شبیه بارتلبی محرر از هرمان ملویل مثلا) طرفدار های کتاب از ایده های خلاقانه وخاص داستان تعریف می کنن که خب البته که ایده ها هم بنظرم قرضی و تکراری بودن و قبلا بهترشو دیدیم. حبس شدن توی یک فضای بسته که امکان خروج ازش وجود نداره و بعد بروز خوی حیوانی یا پست آدم ها توی این محیط سورئال شما رو یاد فیلم ملک الموت از بونوئل نمیندازه؟ یا همین ایده اسیر شدن توی جایی که امکان خروج ازش نیست، هیچ راه ارتباطی یا کمک گرفتن از بیرون نداره، با افراد مختلفی که نمیشناسی شون و بعد وقوع نوبتی مرگ تک تک اونها رو قبلا توی ده بچه زنگی از آگا کریستی نخوندید؟ از اون مهمتر ایده ای که فلسفه جبر و اختیار رو دنبال میکنه هستش که بنظر میاد هسته مرکزی داستانه، این رو قبلا و خیلی بهتر دنی دیدرو توی ژاک قضا و قدری ازش استفاده کرده. شاید یکی بیاد بگه این رمان یه داستان نمادینه، خب باشه قبول، ولی من اگه دنبال نماد بودم که میرفتم راز داوینچی از دن براوون رو دوباره میخوندم. یا شاید بعضیا عاشق فضای کافکایی رمان شدن، خب اینا چرا نمیرن کتابای کافکا رو بازم بخونن و دنبال این فضا توی رمان های کس دیگه ان؟ همونطور که همیشه گفتم، من با ایده های قرضی و تکراری مشکلی ندارم اصولا، ولی به شرطی که بهتر از اون منبع الهام اصلی نوشته بشن که خب بنظرم اینجا نه ! درنیومده. پایان نفرت پراکنی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.