یادداشت روباه شنی

روباه شنی

روباه شنی

2 روز پیش

        یک چیزی را خوب یادم هست، هفت سال پیش زمانی که نقطه‌ی پایان را گذاشتم، پرنده‌ها شروع کردند به خواندن. پرده را زدم کنار و بیرون را تماشا کردم، نزدیکی‌های صبح بود و نور خورشید داشت آرام آرام آسمان را از سیاهی درمی‌آورد. از آن دمِ صبحِ هفت سال پیش تا حالا خیلی چیزها عوض شده.
آن روزها من معلم نگارش متوسطه‌ی اول بودم، الان دیگر در دبیرستان درس نمی‌دهم و از آن میزی که پشتش "برایم شمع روشن کن" را نوشتم، از آن اتاق و از شهرم کیلومترها دورترم.
اما چیزهایی هم از آن روزها هنوز به من نزدیک است، مثل شادی لحظه‌ای که نسخه‌ی چاپ شده‌ی"برایم شمع روشن کن" را گرفتم توی دست‌هایم یا روزی که یکی از شاگردانم گفت "خانم، شما سارا رو از روی ما نوشتین؟!" بهش نگفتم، اما به شما می‌گویم، که شادی آن لحظه را هنوز با خودم حمل می‌کنم. من به آرزویم رسیده بودم. سارای "برایم شمع روشن کن" شده بود آیینه‌ای که نوجوانان مخاطب کتاب، خودشان را در آن دیده بودند.
سارا، دختری سیزده ساله که زندگی‌اش پر از سوال و تنهایی است. مادرش بیمارستان است و هیچ‌کس به او نمی‌گوید چه اتفاقی افتاده. پدرش هم آن‌قدر گرفتارِ کار است که انگار اصلا نیست. دوستش پریسا از همسایگی‌شان رفته و سارا هیچ‌کس را ندارد. چرا! چیزهایی دارد: سارا خشم دارد، غم دارد، یک مزاحم سمج دارد و یک عالم جواب از دنیا طلب دارد. پیدا کردن یک عکس از کشوی میز مامانش که شبیه عکس‌های اینستاگرام یک مرد است، سارا را تغییر می‌دهد.
از هفت سال پیش تا حالا خیلی چیزها عوض شده، اما وقتی فهمیدم"برایم شمع روشن کن" در فهرست منتخب‌های نوجوانان است، باز پرت شدم به آن صبح اول وقت، به همهمه‌ی پرنده‌ها و همان شادی دلنشین به دلم چنگ زد. و باز دلم برای حوالی سیزده سالگی تنگ شد.

مریم محمدخانی

(برای رعایت اصل بی‌طرفی، معرفی تمام آثار فهرست کوتاه به نویسندگان و ناشران کتاب‌ها سپرده شده است و روباه شنی، تنها منتشرکننده این محتواست.)
      
65

4

(0/1000)

نظرات

این کتاب واقعا جز برترین های نوجوان بود. ممنونیم از نویسنده که دنیای قشنگ سارا رو بهمون نشون دادن💗.

1