یادداشت عینکی خوشقلب
1403/11/25
"هوشمندان سیاره اوراک" کتاب موردعلاقهی خواهرم بود و به همین ترتیب در برنامهی کتابخوانیِ منِ ۸-۹ ساله هم گنجانده شد و دوستش داشتم. همهچیزش را دوست داشتم. خانهی مادربزرگ با هفت در را دوست داشتم (که توی ذهنم مثل خانهی مادربزرگ خودم تصورش میکردم)، زنبق را که از مادرش ناراحت بود دوست داشتم، صبا و خاطراتش را دوست داشتم، هوشمند آداپا و هوشمند انلیل را دوست داشتم، قناریهای صبا را دوست داشتم و خلاصه داستان با همهی جزییاتش موبهمو در ذهنم مانده است. (حتی بخشهای ابتدایی آن را تا سالها از حفظ بودم.) هوشمندان سیاره اوراک یک رمان علمی-تخیلی کاملاً ایرانی است. از فضاهای زمینی که همه ایرانی هستند، تا ساختمان سیارههای اوراک که زیگوراتهایی برگرفته از تمدنهای قدیمی ایرانی است. (امسال وقتی در سفر شیراز، راهنمای سفر در مورد زیگورات صحبت میکرد من مثل همیشه یادِ هوشمندان سیاره اوراک افتادم.) حتی شخصیتهای داستان هم کاملاً ایرانی هستند و نویسنده تلاش نکرده که ادای کسی را در بیاورد و ذوق و لطافت هنری خودش را وارد داستان کرده. روند داستان هم مسیر خوبی را طی میکند. ما با زنبقِ نوجوان مواجه میشویم که در زمان حال زندگی میکند و میخواهد دلیل ناپدید شدن خالهاش صبا را در پانزده سال پیش کشف کند و به طور موازی داستان آداپا را میخوانیم که برای کشف معمای هالههای انسانی از اوراک به زمین میآید و صبا را همراه خودش به سیارهاش میبرد. یادم هست وقتی برای اولین بار کتاب را میخواندم، واقعاً هیجانزده بودم که کشف کنم "هالهی انسانی" چیست. فضای قصه و همینطور پیام داستان، لطیف است. مثل شخصیت خود صبا، دختری که چشمان تابناک و پرفروغ داشت. کسی از یک کتاب علمی-تخیلی، انتظار لطافت و حرف زدن از عمق احساسات انسانی را ندارد. اما هوشمندان سیاره اوراک این کار را میکند. اخیراً هوشمندان سیاره اوراک سی ساله شد. حتی نشر قدیانی هم سی سالگیاش را جشن گرفت. احتمالاً این کتاب با استنداردهای امروز کتابی متوسط باشد (که خوشحالکننده است و نشان میدهد که سطح کیفیت کتابخوانی نوجوانهای ما بالا رفته.) اما با این وجود هنوز هم پیشنهاد خیلی خوبی برای دانشآموزان دبستانی است. صبا و زنبق برایم از همان دوستهای قدیمیاند که نیازی به ملاقات دوبارهشان ندارم. اینقدر این کتاب را بازخوانی کردم که هنوز لحظه به لحظهاش را از یاد نبردهام.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.