یادداشت яσвεят
5 روز پیش
7️⃣🔺 اول بگم این کتاب رو واقعا دوست داشتم، ولی یه چیزایی هست که نمیشه ازشون چشمپوشی کرد. بهش میدم چهار ستاره از پنج تا. چرا؟ چون ناکامورا توی این رمان یه جورایی توی خط باریک بین «عمیق بودن» و «زیاده روی توی فلسفه بافی» راه رفته. شخصیت اصلی، همون دزدِ بی قرار، خیلی خوب پرداخت شده... انگار خودت رو توی پوستش حس میکنی، مخصوصاً موقع هایی که داره با خودش کلنجار میره، مثلاً وقتی بعد از یه دزدی موفق بازم احساس پوچی میکنه. این بخش ها واقعاً آدم رو میخکوب میکنه. اما یه مشکل کوچیک: بعضی جاها حس میکنم نویسنده داره دور خودش میچرخه. مثلاً توصیفهای طولانی از خیابانهای توکیو یا فکرکردن های بیپایان شخصیت اصلی... آره، فضاسازی عالیه، ولی یه کم کشدار میشه. انگار توی یه روز بارونی نشستی کافه و دارین به همدیگه نگاه میکنین... قشنگه، ولی گاهی حوصله سربر میشه. نکته قوی کتاب همینه که هیچ چیز سیاهوسفید نیست. حتی کارای بد شخصیتها یه جورایی قابل درکه. مثلاً اون صحنهای که دزد اصلی تصمیم میگیره به جای دزدی، به یه پیرزن کمک کنه... اینجور لحظهها به داستان عمق میدن. اما بازم، یه احساس میمونه که چرا نویسنده یه کم بیشتر روی رابطهاش با اون زن مرموز داستان کار نکرده؟ این قسمت برام یه کم نصفه نیمه موند. پایان بندی... بدون اسپویل بگم: غیرمنتظره بود، ولی در عین حال کاملاً منطقی. انگار نویسنده از اول داره آدم رو برای همین لحظه آماده میکنه. ولی یه چیزی کم داشت... نمیدونم، شاید یه ضربه احساسی تر؟ یا شاید من زیادی نارک شدم! خلاصه که اگه دوس داری ادبیات ژاپنی رو با یه چاشنی فلسفه و کمی تعلیق تجربه کنی، این کتاب حتماً ارزش خوندن داره. نه شاهکاره، نه معمولی. یه چیزی بینابین... همون چهار ستاره! ✨
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.