یادداشت هانا خوشقدم

صبحانه در تیفانی
        بسم‌الله 
خب، این کتاب و بخاطر تعریفی که از کاراکتر زنش شنیده بودم خوندم.پرداخت خوب و نثر لذت بخشی داشت.و پر از تشبیهات مطبوع و دیالوگ های هوشمندانه.شخصیت مرد داستان «بازداری هیجانی» داشت که گاهی به «محرومیت هیجانی» هم میرسید. اما هالی،رسما کلکسیون اختلالات روانی بود! از کلپتومنیا بگیر تا انواع طرحواره ها و تروما و آخرشم که شیزوفرنی!با توجه به فضای جنگ, رمان قابلیت های زیادی برای پرداخت جامعه شناسانه داشت که همه بالقوه می مونن و فدای سرگشتگی ها و بوالهوسی ها و افسردگی های یه زن بی هویت، میشن!
فساد،تجمل و مصرف گرایی ،اعوجاج جنسی و زوال خانواده بعنوان حقایق غیرقابل گریز، در بستر داستان جریان دارن.هالی، نماینده جامعه ایه که همه میخوان بهش کمک کنن(چه با حسن نیت چه بخاطر نفع و لذت) ولی هیشکی نمی تونه هالی و از دست خودش نجات بده.و نویسنده ناامیدانه و البته بیشتر ساده لوحانه با آرزوی خوشبختی کردن برای هالی و گربه اش، سعی میکنه از تلخی زوال و انحطاطِ محتومِ کاراکترِ پریشانِ قصه اش، کم کنه.
      
24

3

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.