یادداشت axellee
3 روز پیش
برای دومین اثر از چخوف، بعد از زندگی من، سراغ مجموعهای از داستانهای کوتاه با ترجمهی احمد گلشیری رفتم. زندگی من داستانی ساده و روان بود که خیلی زود من رو با خودش همراه کرد؛ طوری که حس میکردم با شخصیت اصلی داستان (اگر درست به خاطر داشته باشم، میخائیل) روزهایش را زندگی میکنم. از اونجایی که از قلم چخوف لذت برده بودم ولی نمیدونستم برای بار دوم سراغ کدام اثرش برم، مجموعهی داستانهای کوتاهش را انتخاب کردم. حالا، بعد از خوندن داستانهایی که ترکیبی از طنز، تلخی و سادگیاند و پر از شخصیتهای خاکستری هستند—آدمهایی مثل دکتر، معلم، کارمند یا کشیش، نه قهرمانهای معصوم و نه شرورهای پستفطرت—میتونم بگم چخوف نویسندهی من است! شاید وقتش رسیده که او را بهعنوان یکی از نویسندههای مورد علاقهام معرفی کنم. در ابتدای کتاب، مترجم خلاصهای از زندگی و شیوهی تفکر چخوف ارائه داده که به نظر میرسه از منبع دیگری ترجمه شده باشه. با این حال، خوندن این بخش واسم بسیار مفید بود؛ باعث شد که داستانها را با درک بهتری از ذهن نویسنده بخونم. شخصیت چخوف هم واسم بسیار جالب و تأثیرگذار بود. از بین داستانها، مورد علاقههای من اینها بودند: سالشمار زنده، ملخ، انگور فرنگی، ویولن روتچیلد، داستان نقاش، دبیر ادبیات و نامزد. در مکالمهای که با چتجیپیتی عزیزم دربارهی این کتاب داشتم، بهطور خلاصه دربارهی داستان ملخ گفت که این داستان اشارهای است به "بیثباتی، سطحینگری و نابودی آرام رابطهای عاشقانه، ناشی از درگیر شدن با شهوت تحسین و هیجان، که در نهایت به خیانت و پشیمانی منجر میشود." و باید بگم کاملاً با این توصیف موافقم. هرچند در طول خواندن داستان، واقعاً حرص خوردم! در نهایت، داستانهای کوتاه چخوف در این مجموعه با ترجمه خوب احمد گلشیری، نمرهی ۴ از ۵ را از من گرفتند. نویسندهای که حالا با اطمینان بیشتری میتونم بگم از دوستداشتنیترینها برای منه!
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.