یادداشت نسرین تقی خانی

        دیدید وقتی فرد خوش صحبت فامیل شروع به گفتن خاطره ای از گذشته مشترک یا غیر مشترک باشما می کند، ذوق و اشتیاق به شنیدن و واکاوی آن داستان را دارید. انگار که در عین حال که می دانید قرار است راجع به چه چیزی صحبت کند،اشتیاق شنیدن دارید تا شاید این بار از جنبه دیگری این خاطره روایت شود....به نظرم کتاب های دفاع مقدس باید کتاب هایی روان و آسان خوان برای همه باشند تا افراد بتوانند با روایات بهتر ارتباط بگیرند. به طور کلی شاید جنگ و روایاتش مشترک باشد، اما بیان آن از زبان افراد درگیر با این حادثه و حتی به طرق مختلف می تواند اثر گذاری این واقعه را بیشتر کند. کتاب سفر به گرای ۲۷۰ درجه یک کتاب روان بود که میشد راحت و با اطمینان دل به آن سپرد و با آن همراه شد.کتاب در قالب رمان روایات را واگویه می کند.در ابتدا ما یک شخصیت داریم که زندگی گره خورده او با جنگ را دنبال می کنیم. نویسنده با دادن نشانه هایی به خواننده کتاب زمان می دهد و اینکه این شخصیت در چه برهه ای زندگی می کند.کم کم و با سیر پیشرفته داستان، با شخصیت هایی که اسمشان را در ناخودآگاه شخصیت اصلی خوانده بودیم، آشنا می شویم. توصیف دقیق ظاهر افراد و شخصیت های داستان، آن قدر قوی است که خواننده به راحتی می تواند در ذهنش برای هر شخصیت یک تصویر بسازد. 
لحن،عنصر دیگری در این رمان است که از نقاط قوت آن محسوب می شود.هر یک از شخصیت ها برای خودشان ادبیات و لحن خاصی دارند. میرزا، رسول،راننده اتوبوس.اینقدر نویسنده با حوصله در ابتدای کار این لحن ها را در معرفی شخصیت ها به کار برده است که در حین روایت کردن اتفاقات و در خلال دیالوگ ها اگر نویسنده اسم شخصیت ها را هم نگوید،خواننده می تواند به راحتی آن ها را از هم تمییز داد.داستان با سر و کله زدن ناصر با خانواده اش شروع می شود.رفتار های پدر ناصر، به نوعی طرز برخورد پدران و مادران زمان جنگ را می رساند؛تحریم و شرایط بد اقتصادی که خانواده های زیادی درگیر با این اوضاع بودند، به راحتی د برخورد این خانواده هویداست. یک نکته که در طول این روایت، ذهن من را به خود مشغول کرده بود، روح بلند و روان افراد رزمنده بود.خصوصیات شخصیتی هر کدام، کاملا با هم متفاوت و شاید متضاد بود؛ اما روح همه آن ها یک چیز را طلب می کرد و آن آزادگی بود.فضای رفاقت گونه و راحت بین شخصیت ها،شوخی و خنده در همه شرایط حتی بحرانی ترین اوضاع،بی ادعا بودن و در عین حال دغدغه مند بودن تک تک افراد در جبهه،صفحه به صفحه این کتاب را شیرین تر می کرد.حضور جوان های غیرتمندی که برای آینده خودشان هزار برنامه دارند و الان مهمترین دغدغه شان دفاع از ناموس و وطن است، برای من جوان حس غرور را زنده می کند.از طرفی سعی می کنم تا با آن ها هم ذات پنداری کنم اما با موقعیت های مختلف این کتاب،یاد آوری شجاعت آن ها مرا از این کار باز میدارد.
چیدمان شخصیت ها و مرور اتفاق های پیش آمده،بسیار زیاد مرا یاد فیلم تنگه ابوغریب انداخت،با نظر به اینکه داستان این کتاب و آن فیلم از هم متفاوت است.اما در زمینه رفاقت شیرین بین افراد و شجاعت و غیرتشان قطعا مثل هم هستند.
دیدن این فیلم در سو دادن به ذهن من برای تصویرسازی موقعیت های این داستان کمک بسیار زیادی کرد اما در واقعیت این روایات از هم متفاوت است. نقاط اوج کتاب را می توان شهادت یک یک این شخصیت ها شمرد. و اینکه از آن گروه ۲۲ نفره تنها چند نفر باقی ماندند.اما این ماندن با ثبت چه صحنه و ها و خاطراتی همراه است.پایان بندی کتاب هم بازگشت شخصیت به همان شرایط اولیه را داریم اما این شخصیت از ابتدای کتاب تا نقطه پایان اتفاقاتی را از سرگذرانده که شخصیت او را از ابتدا تا الان تغییر داده است.


      
4

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.