یادداشت فریبا اشهد
1402/12/16
#کلکسیونر #جان_فاولز وسط کتاب صد سال تنهایی شروعش کردم و به فاصله چند روز تمومش کردم، در مورد یک مردی هستش که از نظر روانی سلامت کافی نداره و با توجه به اتفاقاتی که درکودکی براش افتاده به جایی رسیده که یه دختر رو میدزده و صرفا برای اینکه داشته باشدش نگهش میداره و دختره در اثر اینکه توزیرزمین نگهداریمیشه و تغذیه درستی نداشته، در اثر مریضی و ذات الریه فوت میکنه، چند روز اول بعد از فوت دختره مرد احساس بدی داره و بخاطر پشیمانی و عذاب وجدان تصمیم داره که پیش پلیس اعترافکنه، ولی بعد از چند روز دختر دیگری شبیه دختر اول داستان میبینه و شروعمیکنه برنامه ریزی برای دزدیدن دختر بعدی! فاجعه ای انسانی، وحشتناک و هولناک، هولناکی داستان به حدی بود که بعد از تموم شدنش یه حس وحشت خاصی داشتم.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.