یادداشت مریم
1403/11/12
"چون شهامت نداری شکستها تو را جلو میبرند. جلو رفتنات مثل عقبنشینی کردن است." داستان در یک خط داستان پسری با مشکلات ذهنیه که عاشق مادرشه. عشق اودیپی به مادر که بیشتر نویسندههایی که به سراغ این موضوع رفتهاند، سعی کردهاند فرم زیبایی به آن بدهند و جنبهی زشت این عشق را پنهان کنند. کلو اما زشتی رو در زیبایی به بهترین شکل به تصویر کشیده. مارهای خوابیده پشت یک تابلوی زیبا. این داستان یک خطی نشان از این داره که شما قراره احساسات ناخوشایندی حین خوندنش داشته باشید و این نه به دلیل ماهیت داستان که به دلیل ذهن قضاوتگر ماست. اما کلو با چیرگیای که در استفاده از رنگ و کلمه داره دنیای نقاشی و ادبیات رو چنان درهم میپیچه و شما رو تا صفحهی آخر با خودش همراه میکنه که بعد خوندن کتاب هر بار که دوباره اتفاقی سراغ کتاب برید و یک جمله بخونید در مقابل ادامه دادن این داستان نمیتونید مقاومت کنید. پسرک راوی یک جا میگه تصمیم گرفته بودم تا وقتی پیشرفت تازهای نداشتهام اهانتهای راوو(استاد نقاشی راوی) را تحمل کنم. این کتاب برای من یه جاهایی شکلی از همین تحمل بود که برای پیشرفت نبود؛ بلکه برای رسیدن به درک جدیدی از زیباییشناسی و هنر بود. شکل دیگری از ادبیات رو تو این کتاب شاهد بودم که فقط حاصل تلفیق دنیای داستان و نقاشیه. "نوشته در حسرت یک خواننده است، اما زندگی خودبخود محو میشود، زیرا خاطرهی کار بد یک مسیر بنبست است. "
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.