یادداشت رها
1401/10/5
کتاب «فرمانده مسعود» مجموعۀ مصاحبههای ژیلا بنییعقوب با نزدیکان، یاران و همرزمان احمدشاه مسعود -شیر درّه پنجشیر- است که طی ۱۱ بار سفر وی به افغانستان گردآوری شدهاست. نویسنده در این کتاب از مصاحبه با مخالفان و منتقدان فرمانده مسعود خودداری نموده چرا که هدف خویش از نوشتن این کتاب را شناخت زندگی احمدشاه مسعود میداند نه تجزیه و تحلیل عملکرد وی بهعنوان یک فرماندۀ نظامی؛ هر چند نویسنده تلاش کردهاست سؤالات و انتقادات مخالفان و منتقدان را با مصاحبهشوندگان مطرح نموده و از آنها درخواست پاسخ نماید. کتاب با توصیف مختصری از شهر احمدشاه مسعود -پنجشیر- و باغ و خانوادۀ او آغاز میشود و با گفتوگوی با احمد مسعود -پسر فرمانده مسعود- بهعنوان اولین مصاحبهشونده ادامه مییابد و پس از مصاحبه و گفتوگو با بیش از ۳۰ نفر دیگر به پایان میرسد. در هر مصاحبه، نویسنده ابتدا معرفی کوتاهی از مصاحبهشونده ارائه نموده، سپس شروع به پرسش سؤالات مربوطه میکند؛ سؤالاتی که پس از دریافت پاسخشان با چهرهای از احمدشاه مسعود آشنا میشوید که شاید کمتر انتظار آن را داشتید، شاید از یک فرماندۀ نظامی برمیآید چهرهای خشن، سرسخت و جنگطلب داشته باشد اما مسعود انسانی صلحطلب و عاشق وطن و مردم خویش بود که برای استقلال و اعتلای کشورش میجنگید. او انسانی معتدل، متقی، باهوش، شجاع، منظم، انتقادپذیر، کتابخوان و علاقهمند به شعر، هنر و ورزش بود که با همۀ کاستیهایی که ممکن است در روش و منش او باشد نمیتوان او را دوست نداشت. او هنگامی که دانشجوی مهندسی دانشگاه پلیتکنیک کابل بود تحصیل را رها کرد و به صف مبارزین پیوست و در طول سالهای مبارزهاش، نقش مهمی را در جنگ علیه دشمنان بهویژه شوروی و طالبان ایفا کرد. سرانجام او در ۱۸ شهریور سال ۱۳۸۰ پس از سالها مبارزه در سن ۴۸ سالگی بر اثر انفجار انتحاری دو تروریستی که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند به شهادت رسید. مزار وی در زادگاهش -پنجشیر- توسط یک مهندس ایرانی و تا حد زیادی شبیه به حافظیۀ شیراز ساخته شد. مسعود به حافظ علاقۀ زیادی داشت و به همین سبب تلاش شد مزارش تا حدی شبیه به حافظیه باشد.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.