بهتر انتخاب کن، بهتر بخوان

یادداشت حسین وحدانی

                یرواند آبراهامیان در این کتاب با استناد به منابع دست اول تاریخی (و البته برداشت‌های شخصی خود از وقایع تاریخی) نشان‌مان می‌دهد که مساله‌ی اصلی سیاست در ایران چیست؛ مساله‌ای که در لایه‌های زیرین فرهنگی/تاریخی/جغرافیایی این سرزمین ریشه دارد و شاخ و برگ‌های ظاهری‌اش همچون تقسیم‌بندی‌های باب روز سیاسی، فقط یک تصویر سایه‌وار و بسیار ناقص از آن است که به درد جنجال‌های انتخاباتی و بحث‌های روزمره و بی‌حاصل سیاسی می‌خورد. آنچه در زیر پنهان است، ساختار قبیله‌ای جامعه‌ی ایران است که تازه ۱۰۰ سال است وارد دنیای مدرن شده و همان تفکر قبیله‌ای را در دوگانه‌ی شهری-روستایی پی گرفته است.
بعد از خواندن این کتاب به این نتیجه رسیدم که هر کس این کتاب را نخوانده باشد (مگر اینکه خودش پژوهشگر تاریخ معاصر ایران باشد و با منابع دست اول سر و کله بزند) نمی‌تواند درباره‌ی فضای سیاسی امروز ایران به درستی قضاوت کند. البته این به معنای تایید کامل نگاه نویسنده نیست. به نظر من آبراهامیان روی نقش حزب توده و نیروهای چپ بیش از حد تکیه می‌کند (فصلی طولانی از کتاب به حزب توده اختصاص دارد) بدون اینکه به زمینه‌های دینی/مذهبی وقایع صد سال اخیر توجه کافی داشته باشد. همچنین استنادات کتاب به منابع خارجی (مثلا گزارش‌های وابستگان انگلیسی و امریکایی) ارجاعات بسیاری دارد که به خودی خود اشکالی ندارد، اما وقتی آن را با کمبود ارجاع به منابع فارسی مقایسه می‌کنیم، احتمال جهت‌دار بودن گزارش‌ها و مستندات (که مبنای تحلیلی نویسنده را تشکیل می‌دهد) بیشتر می‌شود و قضاوت را مخدوش می‌کند.
با وجود این، تحلیل و تصویری که در «ایران بین دو انقلاب آبراهمیان» از وضعیت ایران در پایان قرن نوزدهم و آغاز قرن بیستم به دست می‌آوریم، به نظر من نقطه‌ی شروعی جدی برای بازنگری در تلقی و تصور ما از وضعیت سیاسی امروز ایران و شناخت لایه‌های زیرین وقایع و اتفاقات است.
        
(0/1000)

نظرات

 پردیس

1400/10/15

این تأکید آبراهامیان بر حزب توده و بررسی مفصلش از آن‌جا ناشی می‌شود که اتفاقاً این اثر ابتدا پیرامون حزب توده بوده و بعداً با گسترده شدن، تبدیل به چنین کتابی می‌شود. در کنار این، نباید علاقه‌ی آبراهامیان را به تفکر و مشی چپ نادیده گرفت، جزآن‌که سابقه‌ و دستی هم بر آتش داشته و دارد. نقطه‌ای که شاید به زعم برخی از استادان دقیقاً پاشنه‌ی آشیل کار اوست.