یادداشت sara

sara

5 روز پیش

گیاهخوار
        یونگ هی تسلیم مرگ شد.آهسته آهسته بهش نزدیک شد و خواهرش هم با خودش پایین کشید. خواهری که میترسید عاقبتش با تخت بیمارستانی ختم بشه که یونگ هی روی اون خوابیده بود. داستان عجیبی که از زبان سه آدم روایت میشه. همسر یونگ هی، خواهر یونگ هی و شوهر خواهر یونگ هی. سه آدمی که از ابتدای شروع این بیماری همراه یونگ هی بودن ولی دیر با فکر نجات دادنش افتادن. این کتاب رو میشه کتابی در مورد تروما های کودکی دونست که چطور از درون ذهن و جان آدمی رو به بازی میگیرن و زندگی رو ازت دریغ میکنن. داستان برای من خیلی عجیب بود ولی روندش خیلی طبیعی بود و ما رو با بیماری یونگ هی همراه می‌کرد جوری که گاهی میترسیدی نکنه یک روزی منم تبدیل بشم یونگ هی ای که از کودکی در عذاب بود. 
.
.
کتاب کتابی که هر شخص برداشت متفاوتی میتونه ازش داشته باشه و در غالب این داستان ها به روایت سرکوب زنان و اقلیت ها میپردازه . خشونتی که علیه زنان ( تجربه خشونت از سمت پدر و شوهر) و علیه افرادی که زندگی متفاوتی رو انتخاب میکنن ( تجربه یونگ هی از انتخاب گیاهخواری) در جامعه رخ می‌ده و تجربه ی زندگی کردن رو تلخ میکنه. تمام کتاب از خشونت حرف میزد و حق انتخاب. آیا ما واقعا این حق رو داریم که هر کاری میخوایم با بدنمون انجام بدیم؟ آیا حق داریم در برابر این خشونت ها سکوت کنیم و بزاریم جامعه سرکوبش کنه؟ 
.
.
خیلی از ماها گیاهخواری رو شروع میکنیم چون تحمل ظلمی که در حق حیوانات در این صنعت میشه رو نداریم و فکر می‌کنم یونگ هی هم از اول به همین خاطر گوشت خوردن رو کنار گذاشت. نمیدونم از کتاب چی بنویسم. میتونم بگم خواندن این کتاب یکی از عجیب ترین تجربه هام بود. داستان کشش خوبی داشت و مداوم کنجکاو ترم می‌کرد ولی بدجوری دردناک و غمگین بود. بنظرم کسانی که بیماری های مربوط به غذا دارن eating disorder میتونن این کتاب رو بخونن و بیشتر روی درمان تمرکز کنن. چون سرنوشت ترسناکی از گشنگی یا پرخوری مردن. راه درمان پر فراز و نشیب خواهد بود ولی مطمئنم میتونی بهش غلبه کنی🤎🫂
      

0

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.